درباره نويسنده
علی مزینانی عسکری
کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان  معرفی نماید.
دهستان مزینان باقدمت هزاران ساله اش ،  و از  توابع بخش داورزن و شهرستان سبزوار، با مختصات جغرافيايي 56 درجه و 49 دقيقه طول شرقي و 36 درجه و 18 دقيقه عرض شمالي، در 6کيلومتري جنوب غربي شهرستان داورزن و در 295 کيلومتري شهر مقدس مشهد  و هشتاد کیلومتری شهرستان سبزوار قرار دارد. اين دیار با ارتفاع 810 متر از سطح دريا و اقليم نيمه بياباني، تابستان‌هاي گرم و خشک و زمستان‌هاي سرد دارد.
مزینان از شمال غربي به روستاي بهمن آباد، از جنوب به روستاي غني آباد و از شرق به ارتفاعات پيرامون محدود مي‌شود.
قدمت  مزينان به دوره‌هاي قبل از اسلام مي‌رسد. محوطه باستاني، مسجد جامع و کاروانسرا، در داخل و همچنين بافت قديمي روستا نشانگر تاريخ کهن آن است.
ريشه کلمه مزينان، مزن و مزنا است. در زبان کردي، «مزن» به معناي دانشمند و «مزنا» به معناي جايگاه دانشمندان است و از اين رو، لغت مزينان به معناي جايگاه دانشمندان ترجمه شده است.
رود کالشور از جنوب مزینان می گذرد و قنات پرآبی در قسمت جنوبی این روستا وجود دارد که سرچشمه ی آن کوه های شمالی بخش داورزن می باشد و گوارایی و وفور آن در حاشیه کویر موجب حیرت است. مرحوم دکتر علی شریعتی از این قنات درکتاب کویر خود یاد کرده است .
مسجد جامع آن تک ایوانی و مربوط به عهد صفوی است. صنیع الدّوله می نویسد : «ده سال قبل در مزینان مسجد جامعی بنا کرده اند . ولی قبل از این ، در همین مکان مسجد جامعی بوده است.»
بقعه امام زاده سید حسین و آرامگاه سید اسماعیل در 2 کیلومتری مزینان و در حاشیه بهمن آباد قرار دارد. تپه ی باستانی بِل قوز و خرابه های شهر قدیمی بادغوس درمسیر بادقوس و آب انبار و رباط شاه عبّاسی و یک بنای چاپارخانه مربوط به عهد مأمون عباسی که برای امرِ بَرید و مراسلات از آن استفاده می شده ، در اطراف این روستا قرار دارد. مضافاً این که دَه ها مسجد درکوچه وخیابان های آن ساخته شده که نشان از اعتقاد و ریشه های دینی اهالی دارد. در دوره ی قاجار وقایعی در آن رخ داده است از جمله ، قتل شاهرخ میرزا ، نوه ی نادرشاه افشار به دستور آقا محمدخان قاجار ، هجوم ترکمان ها دراواخر قاجار به ناحیه ی بیهق که باعث ناامنی و بی ثباتی منطقه گردیده و عدم کنترل دولت مرکزی باعث هجوم یاغیان وراهزنان به این دیار شده است.
مزینان از دیرباز دارالحُکم یا دادگاهی محلی داشته و بزرگان آنجا مورد وثاق منطقه بوده ، برای حلّ و فصل دعاوی خود به آن مراجعه می نموده اند . در مورد بیارجَمَند و میامی و عباس آباد می خوانیم که اهالی آن جا برای تأمین مایحتاج و نیز برای مداوای امراض و تأمین داروی مورد نیاز خود به مزینان می رفته اند. از طرف دیگر عشایر "خارتوران" نیز محّل رجوع و رفت و آمدشان مزینان بوده است.
(منبع : فرهنگ اماکن و جغرافیای تاریخی بیهق (سبزوار) / نویسنده : محمود محمّدی (کارشناس ارشد در زمینه تاریخ و تمدن ملل اسلامی) ، نشرآژند ،  صفحات 167 تا 169)
مردم مزينان به زبان فارسي سخن مي‌گويند، مسلمان و پيرو مذهب شيعه جعفري هستند. که می توان از آن به عنوان دروازه ورودی فرهنگی و مذهبی خراسان رضوی نام برد .
براساس نتايج سرشماري سال 1375، مزينان 1794 نفر جمعيت داشته است که سال 1385، به حدود 1835 نفر افزايش يافته است.
این دهستان به لحاظ آثار تاریخی و باستانی و جاذبه های توریستی آن ، به ثبت آثارملی درآمده است.
مزینان خاستگاه خاندان بزرگ شریعتی است که مرحوم استاد محمدتقی شریعتی مزینانی و فرزند برومندش دکتر علی شریعتی مزینانی ازاین دیار برخاسته و درتاریخ انقلاب اسلامی می درخشند.
عاشورای حسینی درمزینان، همیشه موردتوجه عزاداران اهلبیت عصمت وطهارت است و هرسال خیل عظیمی ازشیفتگان مکتب تشیع در تعزیه ی عاشورای مزینان که باشکوه خاصی برگزار می شود شرکت می کنند.
بیش از شصت شهید و دهها ایثارگر ، جانباز و آزاده ازاین خطه قهرمان پروردر هشت سال دفاع مقدس تقدیم به نظام مقدس جمهوری اسلامی شده است که دو خانواده سه شهید و دو خانواده دو شهید، مزینان را متمایز از روستاهای دیگر خطه خراسان نموده است  لذا این وب به یاد شهدای مزینان  با عنوان شاهدان کویر مزینان از دی ماه سال 1390 در فضای مجازی شروع به فعالیت کرد تا پایگاهی باشد برای تمامی مزینانیها درسراسر گیتی...
در معرفی این کویر تاریخی همین بس که فرزند شایسته اش دکترعلی شریعتی مزینانی بارها مزینان را عشق آباد و محل هبوط خویش می داند وعلاوه برکتاب ارزشمند کویر در دیگر آثارش از مزینان و مزینانی به نیکی یاد می کند و آرزویش دوباره باز گشتن او به زادگاهش بود و امیدواریم این آرزو حداقل با رجعت پیکر مطهرش که به امانت در جوار حرم بانوی صبر ومقاومت حضرت زینب (س) آرمیده است محقق شود. در این تاریخ نوشت گوشه ای از عشق علی به مزینان را تقدیم به همه ی مزینانی ها می نماییم :

روستای محبوب من !مزینان!

روستاي محبوب من ! مزينان ! اي گرسنه ژنده پوش مغموم که بر حاشيه خشک و تشنه کوير افتاده ‏اي ، اي نجيب ‏زاده بزرگواري که قرباني ستم ايّامي و رنجور فقر و محکوم ويراني و فراموشي و شرف تبار و شکوه تاريخت مستمندي را بر تو روا نمي‏ دارد .

اي کوه و کوير و اَرگ و بازار و مدرسه و رِباط و سرچشمه و قبرستاني که همه از اجداد من سخن مي‏ گویيد و يادگار عصمت اعصاريد ، اعصار سرشار از ايمان و لبريز از آرامش و يقين و طهارتي که در زير منجلاب اين تمدّن کثيفي که در آن ، تنها وقاحت و حقارت و نيرنگ و قساوت خوب مي ‏پرورند ، براي هميشه مدفون شدند و عصري آمد که خورشيدش از مغرب مي ‏تابد و اشعه سياهش همچون چنگال هول آور ديو بر سرزمين اهورایي ما سايه افکنده است وقنديل‏هایي را که در آن عصير زيتون شرقي مي ‏سوخت و از آن خدا تابان بود خاموش کرد . اي در و ديوارهاي شکسته ، خانه ‏هاي گلين ، مزرعه‏ هاي غبار گرفته و کوچه باغ‏هاي اندوهبار هميشه پایيزي و شما مردم نيرومند و هوشيار و مغروري که اينک گرسنگي آواره‏ تان کرده است و به بردگي شهرهاي روسپي خسب تهران و گرگان و... تان برده است !

و تو اي* مسينان ! اي نام اهورایي که از بزرگي عصر مزداپرستي حکايت مي‏ کني و اکنون ، پيران شکسته و زنان چشم به راه و کودکان بي ‏پناهي را در خود داري که پدران ، شوهران و پسران‏شان به جستجوي نان ، تو را که تهيدست مانده ‏اي ترک کرده‏ اند . چقدر شما را دوست مي‏ داشتم و شما مي ‏دانيد که علي رغم زندگي ، چه تعصّبي داشتم که يک روستایي راستين بمانم و به شما وفادار باشم . [ دکتر علی شریعتی ، مجموعه آثار 35 ، بخش 1 ،انتشارات آگاه ، چاپ دوم ، 1372 ، ص 437 ]

ابوالحسن علی بن زید بیهقی معروف بابن فندق، مزینانی ها را مردمانی هنرمند و با مروت می داند و در معرفی بیت حکام مزینان می گوید: " ابوعلی الحسن بن عباس مروزی بود که درمزینان متوطن شد و سلطان محمود سبکتکین ریاست مزینان بوی داد بنیابت خواجه رئیس صاحب دیوان خراسان ابوالفضل سوری المعتز ، واولاد اوحکام ربع بودند ، مردمانی هنرمند وبامروت"
درادامه فصل بیت حکام مزینان ، بیهقی از قاضیان وراویان حدیثش  یادمی کند که روزگاری در مزینان متوطن شده اند و به کار قضاوت مشغول بوده اند از جمله الحاکم ابوالعلاء صاعدبن محمد الحنیفی که هم قاضی بوده وهم محدث وجد اومسعود بن شعیب بن محمدبن جعفر الحنیفی نیز که از علما و روات احادیث بوده و درجایی دیگر ازادیبانش می گوید که سرآمد شاعران عصر بوده اند"الادیب ابوسعد اسعد بن محمد المزینانی ، اورا ادیب ابوسعد المزینانی گفتند، ادیبی فاضل و مخرج بود ، ازمنظوم او این ابیات است که امام محمد بن حمویه را گوید:

یا صاحب الدیران زمت جمالکم              بجانب الجزع من جرعاء وادیها

بلغ سلامی الی الذلفاء من حرض           و انشدیها قریضا  قاله فیها...

علامه علی اکبردهخدا که عمری را برای احیای زبان پارسی تلاش و مجاهدت نموده وتوانسته درمدت حیات مبارکش آثار ارزنده ای را برجای بگذارد در توضیح  واژه ی مزینان با اشاره به کتاب " الانساب سمعانی "  درلغتنامه اش آورده است :" مزینان شهری است در خراسان ، وسپس به  این شاعر مزینانی اشاره می کند که سوزنی درتضمین اشعار او گفته :

 چونین قصیده گفت مزینانی ادیب             اندرحق امیر اسماعیل گیلکی...

 هست این جواب شعرمزینانی آنکه گفت       یارب چه دلربای وفریبنده کودکی...

ابنیه و اماکن تاریخی مزینان

همان گونه که ذکر شد دیار  تاریخی مزینان جزئی از شهرستان سبزوار می باشد و در آخرین حد غربی این شهرستان قرار گرفته است . بافت قدیمی این روستا که در چهارچوب باروی قدیمی دوره قاجار قرار گرفته، به وسیله سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسیده است. این روستا دارای یک مجموعه تاریخی شامل: کاروانسرا، دو مسجد تاریخی، مدرسه علمیه، باروی قدیمی و دو تپه باستانی می باشد. در ادامه، به معرفی این مجموعه ی تاریخی  می پردازیم؛

مدرسه علمیه شریعتمدار

این مدرسه در مرکز بافت قدیم روستا بر روی بدنه خیابان اصلی که بافت قدیم را به دو بخش منشعب می کرده، قرار گرفته است .  پلان کلی ابن بنا مدرسه ای است دو ایوانی با حیاط مرکزی، ده حجره در اطراف حیاط، دو مدرسه در ضلع مقابل ورودی و اتاقهای مربوط به اساتید و رئیس مدرسه و آشپزخانه، کتابخانه و سرویس بهداشتی. مساحت کل زمین مدرسه 810 متر مربع است؛ حیاط آن، 229 متر مربع است و زیربنا با زیرزمین، 650 متر مربع می باشد.

ویژگیهای معماری

ورودی مدرسه در جهت شرق می باشد. در دو سوی ورودی مدرسه، در هر طرف، سه رواق وجود دارد که به تناوب در هر سو، دو رواق بزرگ تر و یکی کوچک تر می باشد. پس از عبور مدرسه شریعتمدار، نمای بیرونی مدرسه دید ازشمال شرق از پیش طاق ورودی که در دو طرف دارای سکوست، وارد هشتی مدرسه می شویم، پس از ورود به هشتی در سمت چپ، اتاق رئیس مدرسه و در سمت راست، اتاق مدرّسان قرار گرفته است. پس از عبور از هشتی و ایوان مدرسه وارد حیاط می شویم. حیاط مدرسه مستطیل شکل است که در وسط دارای دو باغچه و حوض می باشد. کف حیاط با موزائیک مفروش است. در ضلع غربی حیاط که محور اصلی بنا می باشد یک ایوان دیگر قرار گرفته و جلو ایوان برای استفاده به عنوان مدرس در تابستان، باز بوده است. در ده 1350ش دهنه ایوان را با درِ مشبّک آهنی پوشانده اند و اکنون به عنوان کتابخانه مورد استفاده قرار می گیرد. طاق ایوان به صورت گهواره ای است. در دو سوی ایوان، دو مدرس قرار دارد که دارای پوشش گنبدی به شکل کلمبه است. در ضلع شرقی مدرسه بجز ورودی و دو اتاقی که توضیح داده شد، دو اتاق گنبددار دیگر نیز در انتهای این ضلع قرار دارد که از اتاق دارای پوشش گنبدی در ضلع جنوب شرقی اکنون به عنوان آشپزخانه استفاده می شود. اتاق ضلع شمال شرقی نیز که دارای دو قسمت است که بخشی به طاق گنبدی و بخشی به طاق گهواره ای پوشش شده است احتمالاً این قسمت به عنوان کتابخانه مورد استفاده بوده است. زاویه شمال شرقی مدرسه دو طبقه است که در زیرزمین آن، سرویسهای بهداشتی قرار دارد. حجره های مدرسه در ضلع شمالی و جنوبی واقع شده که در هر ضلع، پنج حجره قرار گرفته است. کف حجره ها نسبت به حیاط حدود چهل سانتیمتر ارتفاع دارد. هر حجره دارای یک پیش طاق است. این پیش طاقها خیز کم و سقف هلالی شکل دارند. درِ هر ضلع حجره میانی که در محور تقارن بنا قرار گرفته است، نسبت به حجره های جنبی بزرگ تر است و در دو طرف ورودی حجره نیز دو طاقچه تعبیه شده است. هر یک از حجره ها دارای دو درگاه، چهار طاقچه برای گذاشتن وسایل و یک اجاق می باشد که اجاقهای داخل حجره ها در مرمّتهای اخیر مدرسه مسدود شده است. در جلو ورودی حجره ها در زیر پیش طاق نیز اجاق دیگری تعبیه شده است که اجاق داخل برای گرم کردن و اجاق بیرونی برای پخت و پز استفاده می شده است. با توجه به اینکه مدرسه در کنار مسجد قرار داشته، دارای مسجد نبوده است. مصالح به کار رفته در بنا آجر به همراه ملات گچ نیم کوب است. در مرمتهای جدید از آجر و ماسه سیمان استفاده شده است

قدمت؛
تاریخ دقیق بنای مدرسه مشخص نیست، ولی بر اساس نوشته مطلع الشمس در مسافرت ناصرالدین شاه به سال 1300ق مدرسه مزینان وجود داشته است . احتمالاً مدرسه اندکی پس از سیل مزینان که به سال 1286ق به وقوع پیوسته، با ساخته شدن روستا در محل جدید بنا شده است. بانی مدرسه آیة اللّه حاج سید ابراهیم غفوری، معروف به شریعتمدار، مرجع تقلید و روحانی معروف سبزوار می باشد. وی موقوفاتی نیز بر مدرسه وقف کرده که وقفنامه آن معرفی می شود . مرمّتها از ابتدا زیر نظر متولّی بر اساس درآمد موقوفات بوده است، با متروکه شدن مدرسه در چند دهه اخیر، مرمّتهای مدرسه به وسیله مردم روستا انجام شده است
این بنا در دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مرکز شکل گیری حرکتهای انقلابی و پایگاه های فعال؛ انجمن اسلامی مزینان،بسیج شهدای مزینان ،کتابخانه دکترعلی شریعتی مزینانی، دفتر شورای حل اختلاف، شورای اسلامی ،مرکز بهداشت و دوره ای نیز مدرسه علمیه حضرت صاحب الزمان(عج) بوده است

کاروانسرای شاه عباس (رباط)

این بنا از خارج دارای یک پلان مستطیل شکل است که اضلاع شمالی و جنوبی آن طولانی تر از اضلاع شرقی و غربی آن است. ورودی بنا در میان یک ایوان رفیع واقع شده است که این ایوان در ضلع شمالی بنا قرار دارد ودر طرفین ایوان در هر طرف سه طبقه طاقنما واقع شده که طاقنمای وسطی و آخری بصورت مربع می باشد.حال اینکه طاقنماهای طبقه اول و سوم بصورت مستطیل بوده که از طریق وروردی باریکی که این قوس هلالی روی آن زده شده به اطاقک انتهای آن راه پیدا می کنیم .در طرفین این طاقناها در هر طرف یک غرفه دو طبقه وجود دارد که هر دو دارای طاقنماها و قوسهای جناغی هستند.
از انتهای دیوار غرفه ها در طبقه دوم دو در گاهی به اطاق پشت غرفه ها نورمی دهند.قوس این در گاهی ها نیز هلالی  هستند.در طرفین این غرفه ها نیز در هر طرف دو غرفه یک طبقه وجود دارد که در دیوار انتهای هر کدام از غرفه ها یک یا دو سراخ مستطیل شکل 20*10است که به طاقنمای غرفه نور می دهند.
در داخل ایوان بالای سر در کتیبه مربع شکل به ابعاد 1*1متر در وسط و داخل قاب ورودی در روی هر لچکی یک لوحه مستطیل به ابعاد25*60سانتیمتر نصب شده است.لوحه بزرگ وسطی و لوحه سمت راست از سنگ مرمر سفید و لوحه سمت چپ از سنگ خاکستری رنگ است.در طرفین ایوان دو سکو وجود دارد که هرکدام حدود یک متر از زمین ارتفاع دارند.

قدمت؛
بر اساس اولین گزارش منتشر شده باستانشناسی ، این بنا به سال 1064هجری قمری توسط حاج محمد طالب فرزند حاج معین الدین محمد اصفهانی برسم سنت حسنه وقف ، بر بازماندگان راه احداث گردیده است در سال 1283هجری قمری توسط حاج علی تقی تاجر کاشانی مرمت گردیده وسپس به سال 1318توسط حاج محمد علی آقا فرزند حاج علی تقی کاشانی ترمیم گردیده است.
داشتن ایوان های قرینه در مقابل یکدیگر و غرفه ها و طاقنماهای جناقی این بنارا مربوط به دوران صفویه کرده است.از آثار باقیمانده این کاروانسرا آجرهای بزرگ آن است که احتمالاً متعلق به دوره ساسانی بوده و در اوایل دوره اسلامی احتمالاً دوره عباسیان با مصالح آن کاروانسرای بزرگی در این منطقه ساخته اند ، آن را به زمان هارون الرشید نسبت می دهند.

کاروانسرای مأمونی؛
این بنا که حاکی از عهد عباسیان است در مقابل کاروانسرای صفوی ساخته شده است که متأسفانه و به بهانه مرمت در حال حاضر تخریب و به دلایل نامعلوم به فراموشی سپرده شده است.

حدیره؛
معروف است به محل دفن دختر هارون الرشید که می گویند حذیره نام داشته است. این بنا نیز مورد سرقت یغماگران فرهنگی قرار گرفته و به احتمال دفینه ای از آنجا به تاراج برده اند.

مسجد جامع ؛
اين مسجد که در عهد سلجوقيان يا ديليميان ساخته شده است، داراي شناسنامه ثبتي از سازمان ميراث فرهنگي است و از ابنيه بسيار قديمي است که در وسط بازار مزینان بنا شده است

جاده تاریخی ابریشم؛

جاده ابریشم یا راه ابریشم شبکه راههای متصل شده‌ای بمنظور بازرگانی در قاره آسیا بود که شرق و غرب و جنوب آسیا را بهم و به شمال آفریقا و شرق اروپا متصل می‌کرد.
این راه از شهرستان توان هوانگ در چین به ولایت کانسو می‌آمد و از آنجا داخل ترکستان شرقی امروزی می‌شد و از طریق بیش‌بالیغ و آلمالیغ و اترار به سمرقند و بخارا می‌رسید. در بخارا قسمت اصلی آن از راه مرو،سرخس،نیشابور، گرگان به ری می‌آمد و از ری به قزوین و زنجان و تبریز و ایروان می‌رفت و از ایروان به طرابوزان یا بیکی از بنادر شام منتهی می‌گردید.
مزینان در مسیر این راه تاریخی قرار دارد و گفته اند امام هشتم شیعیان از این مسیر به سمت نیشابور و توس عزیمت نمود به همین خاطر در چند سال اخیر همزمان با ولادت با سعادت این امام همام مراسم استقبال با هنرمندی تعزیه خوانان مزینانی و حضور مسئولین فرهنگی و محلی شهرستانهای سبزوار و داورزن برگزار می شود.

قنات ؛

این قنات در جنوب غربی مزینان واقع شده و مشهور است شخصی به نام طاهر آبشناس در 1400 سال پیش و در زمان مأمون عباسی آن را حفر و گسترش داده و البته نقل است که قدمت آن بیش از 2500 سال می باشد.

طول این قنات 13کیلومتر و دارای 127لیتردرثانیه  آبدهی شیرین و گوارا است که سیصدمترجلوتر ازمظهرقنات تبدیل به دونهرعلیا(بالا)  سفلی(پایین) می شود و یکی از طولانی ترین قنات های موجود در کشور است و دارای 138 حلقه چاه می باشد که به وسیله نقب های زیر زمینی به هم متصل شده اند.عمق مادر چاه آن 130متر می باشد؛با توجه به اینکه متوسط عمیق ترین مادر چاه های قنات های موجود در کشور 120 متر است؛ از این حیث نیز قنات مزینان از قنات های استثنایی کشور است.
دکتر علی شریعتی مزینانی در باره ی قنات و چشمه ی جاری آب مزینان در کتاب زیبای کویر می نویسد: «بركرانه كوير، به تعبير حدودالعالم ، "شهركي" است كه شايد با همه روستاهاي ايران فرق دارد . چشمه آبي سرد كه در تموز سوزان كوير ، گويي از دل يخچالي بزرگ بيرون مي آيد ، از دامنه كوه هاي شمالي ايران به سينه كوير سرازير مي شود و از دل ارگ مزينان سر بر مي دارد ... از اينجا درختان كهني كه سالياني دراز سربرشانه هم داده اند ، آب را تا باغستان و مزرعه مشايعت مي كنند و بدين گونه ، صفي را در وسط خيابان مستقيمي كه ستون فقرات اين روستاي بزرگ را تشكيل مي دهد ، پديد مي آورند و از دو سو ، كوچه هايي هم اندازه و روي در روي هم و راسته و همگي در انتها ، پيوسته به خياباني كمربندي كه محتواي ده را از باروي پيرامون آن جدا مي سازد . درست گويي عشق آباد كوچكي است ، و چنانكه مي گويند ، هم بر انگاره عشق آبادش ساخته اند ، [ مجموعه آثار 13 ( هبوط در کویر ) ، ص 235 ]»
اطلاعات بیشتر درباره ی مزینان را در بخش مزینان شناسی همین وب و در کانال تلگرامی شاهدان کویر به نشانی ؛
http://telegram.me/shahedanemazinan
مشاهده بفرمایید
  • صفحه نخست
  • پروفایل نویسنده وبلاگ
  • نسخه موبایل
  • آرشيو وبلاگ
  • تماس با من
  • فيد وبلاگ
مطالب اخير
  • معرفی دهیار جدید مزینان
  • "دیدار پاییزی" مصطفی جلالی پور و تاریخ سازی در هنر موسیقی ایرانی
  • دیدار دکتر مزینانی معاون فرهنگی دبیرخانه شورای‌عالی مناطق آزاد با سفیر قزاقستان
  • مدیر شعب بانک تجارت استان خراسان رضوی خواستار حمایت بیشتر مردمی از بانک تجارت شعبه مزینان شد
  • تأکید رئیس سازمان بهزیستی کشور بر رفع مشکلات مرکز سالمندان مزینان
  • دومین کتاب شاعر جوان مزینانی عبداله محمدی مزینان منتشر شد
  • حسینی مزینانی: جشنواره قرآن و حدیث، عرصه رقابت و معرفت قرآنی طلاب المصطفی است
  • پیام تشکر و اعتذار خانواده شهیدان حسینی مزینانی
  • پیام تسلیت استاندار خراسان رضوی در پی درگذشت مادر شهیدان حسینی مزینانی
  • پیام تسلیت ​فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پی درگذشت مادر شهیدان حسینی مزینانی
  • پیام تسلیت رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران در پی درگذشت مادر شهیدان والامقام «حسینی مزینانی»
  • پیام تسلیت رئیس مجلس برای درگذشت مادر شهیدان حسینی مزینانی
  • پیام تسلیت پزشکیان در پی درگذشت مادر شهیدان حسینی مزینانی
  • مادر شهیدان حسینی مزینانی به فرزندان شهیدش پیوست
  • مناطق آزاد، پشتوانه تاب آوری ملی در حوزه سلامت و غذا و دارو در بحران جنگ کشور
  • عاشورای مزینان طولانی ترین نمایش آیینی در جهان به روایت تصویر...بخش  دوم؛ صبح عاشورا
  • عاشورای مزینان طولانی ترین نمایش آیینی در جهان به روایت تصویر...بخش اول؛ صبح عاشورا
  • مزینانی: بهشت زهرا در زمان کرونا نه آرامستان که خط مقدم یک جنگ تمام عیار بود
  • تاکید مزینانی بر اجرای هدفمند سند راهبردی اعتلا
  • جلسه هم اندیشی توسعه گردشگری با محوریت مزینان در بنیاد شریعتی برگزار شد
  • اولین گردهمایی رزمندگان و ایثارگران مزینانی در تهران برگزار شد
  • گلواژه شعر مزینان(23)...  ولادت حضرت معصومه(س) /  حاج شیخ حبیب اله عسکری مزینانی
  • برپایی بازارچه کسب و کار دانش آموزی در کاروانسرای تاریخی و جهانی مزینان
  • اجرای کنسرت "جوانه در کویر" در کاروانسرای جهانی مزینان
  • کتاب «چند تکه از محراب»؛ نوشته طیبه مزینانی روایتی از ورزش، ایثار و شهادت
  • موفقیتی دیگر برای هنرمند مزینانی  در شب موسیقی ایران
  • مزینانی گریمور سینما: گریم؛ جادویی‌ست که گاه خود نیز بخشی از آن می‌شویم
  • تجلیل از بانوی کشاورز نمونه مزینانی حاجیه خانم مریم ناطقی مزینان
  • گلواژه شعر مزینان(22)...  ولادت امام زمان(عج) /  علی مزینانی عسکری
  • راهپیمایی یوم الله بیست و دوم بهمن در مزینان
موضوعات سایت
  • فیلم
  • با شهدا و رزمندگان مزینان
  • اخبار مزینان
  • مشاهیر مزینان
  • یادواره شهدای مزینان
  • آلبوم شهدای مزینان
  • ورزشی
  • آثارباستانی
  • سیاسی
  • مذهبی
  • مقاله
  • فرهنگی
  • شریعتی
  • گالری عکس مزینان
  • مزینان شناسی
  • مزینان دررسانه
  • بهداشت و درمان
  • عاشورای مزینان
  • هنری
  • شعر مزینان
  • اجتماعی
  • خاطرات و دلنوشته
برچسب‌ها سایت
  • مزینان
  • مزینانی
  • شاهدان کویرمزینان
  • شاهدان کویر
  • شریعتی
  • عاشورا
  • شهید
  • هنرمند
  • محرم
  • شاهدان کویر مزینان
  • شاعر
  • داورزن
  • امام
  • علی مزینانی عسکری
  • جاده
  • حسین محمدی
  • علی جعفری مزینانی
  • دکتر علی شریعتی
  • ع
  • روزی روزگاری مزینان
آرشيو وبلاگ
  • عناوين مطالب
  • آذر ۱۴۰۴
  • آبان ۱۴۰۴
  • مهر ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آبان ۱۴۰۱
  • مهر ۱۴۰۱
  • آرشيو
دوستان من
  • مقام معظم رهبری(مدظله)
  • آپلود عکس
  • داورزن نیوز
  • آسمان آبی من
  • فرهنگ واژگان فارسی
  • بهمن آباد
  • خبرگزاری فارس
  • هزاران سایت
  • بی مرگی(شاعر مزینانی)
  • خطه فریومد
  • روستای مهرسبزوار
  • اسلام دین حق وبلاگ مزینانی
  • فانوس خیمه مزینانی
  • مرجع عالیقدر آیت الله سیستانی
  • مرجع عالیقدر آیت الله وحیدخراسانی
  • پایگاه خبری سبزوارما
  • خبرگزاری نسیم
  • سبزوار نگار
  • سبزوارپیام
  • مجله اینترنتی اسرارنامه
  • خانه فرهنگ دانشجو
  • سبزوارنیوز
  • سلام سربدار
  • سبزوارآنلاین
  • خط ربط
  • استاد شیخ حسین انصاریان
  • هاشمی رفسنجانی
  • رشنکی وبلاگ کلاته مزینان
  • وبسایت دکترشریعتی
  • مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام
  • وبلاگ طنزهای اجتماعی مملی سبزواری
  • وبلاگ مزینان سیتی
  • روایت های  فابریک جنگ
  • وبلاگ تاج مزینانی
  • شعر،خاطره
  • کانون فرهنگی هنری زینبیه مزینان
  • فاش نیوز
  • مجمع جهانی اهلبیت(ع)
  • پایگاه خبری تحلیلی صبح سبزوار
  • دهیاری مزینان
  • اخبارداورزن
  • وبلاگ یزدان سالاری
  • صنایع دستی چرم شوکا مزینانی
  • مشهدعکس
  • وبلاگ دکترعلی شریعتی
  • جبهه آرمانی یاران شریعتی
  • وبلاگ قاسم ملا
  • وبلاگ فراهنگ طوس
  • پایگاه اطلاع رسانی علی شریعتی
  • میهن میل
  • وبلاگ افلاکیان  0098 تاج مزینانی
  • کربلایی حسن ذاکری بهمن آبادی
  • وب سایت سبزوار نیوز
  • وبلاگ کویرمزینان
  • کلمات قصاردکتر شریعتی
  • وبلاگ شریعتی
  • وب دکتر شریعتی از دید دیگران
  • آپلود عکس رایگان
  • وبلاگ مزینان مجری
  • دکتر علی شریعتی
  • عاشقان اهلبیت(ع)
  • تاوپلیج
  • وبلاگ روستای تندک
  • فیلم عاشورا درمزینان(کلیپ مرو ای دوست)
  • چرم فیروزه (مزینانی)
  • ترجمه گوگل
  • فیلم شهیدان کویرمزینان
  • گل زیره
  • لغتنامه فارسی - دیکشنری آبادیس-
  • روستانیوز
  • پایگاه خبری شهدای ایران
  • مجله اینترنتی سبزواریها
  • پایگاه خبری تحلیلی بصیر سبزوار
  • فرومد - جان محمدی
  • تارنمای جاورتن
  • صدخرونیوز
  • خانه بهداشت مزینان
  • موسسه خیریه نرجس خاتون مزینان
  • وبلاگ زندگی (صدیقی مزینانی)
  • اداره تبلیغات اسلامی سبزوار
  • مدافعان حرم(امیرحسین مزینانی)
  • حادثه نیوز(اخبار حوادث داورزن)
  • وبلاگ خودمن
  • وبلاگ هم نوا باشما
  • وبلاگ بام کویر"درزاب"
  • وبلاگ بهمن آباد خبر(قاسم ملا)
  • وبلاگ زندگیم شد...
  • سامانه خبری رصد (سبزوار)
  • وبلاگ شورای اسلامی بهمن آباد
  • آفتاوه دیمه
  • سبزوار من
  • آپلود جدید
  • روستای منیدر
  • اخبار وبلاگستان
  • قالب هاي بلاگفا
پیوندهای روزانه
  • لینک خبرنامه شاهدان کویر در تلگرام
  • مزینان در حال و هوای عید فطر
  • محرم در مزینان
  • مزینان از نگاهی دیگر (سبزوار ما)
  • مزینان از نگاهی دیگر 15
  • آداب ورسوم مردم مزینان درشب یلدا. مجله اسرار نامه
  • عاشورای مزینان به روایت تصویر7
  • خاندان شریعتی مزینانی
  • محمد صادق مزینانی
  • ازحدیره تاباغستان (ره آورد سفربه مزینان)
  • کتاب زندگی ساز وهدایتگر
  • اخبار وبلاگستان
  • قالب هاي بلاگفا
کدهاي اضافي کاربر


شاهدان کویر مزینان
کویرمزینان زادگاه دانشمندان واندیشمندانی است که برتارک زرین صفحات تاریخ وجغرافیای ایران زمین میدرخشد
🎬حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان...(27)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - سه شنبه هشتم خرداد ۱۴۰۳

💠داروی مشابه

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

زنده یاد حاج حبیب ا... حسینعلی مزینانی در ذهن بسیاری از همشهریان مزینانی نام آشناست.آن مرحوم که فردی شوخ طبع و خوش مشرب ودر عین حال مردم دار و ذاکر و عاشق اهل بیت علیهم السلام بود و ازسویی در تعزیه تاریخی عاشورای مزینان همینطور در تعزیه بیستم محرم همین دیار و همه ساله به طرز هنرمندانه و قابل توصیفی به ایفای نقش ابن سعد و شمر خوانی می پر داخت ماجرایی را به شرح ذیل و برای دعاگو نقل می کرد.

در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی که کشور در تهیه و تآمین داروهای مورد نیاز بیماران به خود کفایی نرسیده بود و از سویی در تحریم به سر می‌برد لذا در اغلب اقلام دارویی وابسته به بیگانگان بودیم و از آنجا که آن روانشاد به شغل میوه فروشی اشتغال داشتند در نتیجه با چند نفر از مدیران وکارکنان چند داروخانه در همسایگی محل کسب وکار خود ارتباطات تنگاتنگ شان زبانزدبود و برهمین مبنا هر شخصی که نیاز به داروهای کمیاب داشت اعم از همشهریان مزینانی و یا دیگر دوستان و رفقایش به ایشان مراجعه می کردند.
وقتی نسخه یا دست نوشته پزشک مربوطه را به مسوولین داروخانه ارائه می داد از پنج شش قلم دارو ابراز می کردند: دو یا سه قلم از داروها موجود بوده و مابقی مشابهش را داریم.
حاج حبیب هم داروها را می گرفت و ضمن تشکر وجهش را تقدیم می کرد.
تا اینکه درآستانه شب یلدا؛ همسر مدیر یکی از داروخانه ها یادداشتی شامل چند قلم میوه به دکتر می دهد و دکتر هم متقابلاً یادداشت مربوطه را در اختیار حاج حبیب می گذارد تا نسبت به تهیه آنها اقدام کند.
حاج حبیب هم از پنج شش قلم میوه درخواستی؛ به جای خرمالو..‌‌... گوجه فرنگی! به جای نارنگی... نارنج ! به جای پرتقال....گریپ فروت ! تهیه ودر کارتن دربسته به صورت شکیل می گذارد و نهایتاًتحویل دکتر می دهد.
روز بعد؛ دکتر در حالت ناراحتی به حاج حبیب مراجعه می کند واظهار می دارد:
جناب ابن سعد !
حاج حبیب :جان ابن سعد
دکتر: یادت باشد که آبروی مارا جلو همه بردی ؟!
حاج حبیب :مگه چه شده و چه اتفاقی افتاده ؟!
دکتر: چی شده؟!
به جای پرتقال.... گریپ فروت ... به جای ....خرمالو ...گوجه فرنگی.... به جای نارنگی... نارنج تحویل ما می دهی آن وقت می فرمایید چی شده؟!!!
حاج حبیب: ببینم جناب دکتر ؛ هر بار که به داروخانه مراجعه می کردم می فرمودید : چند قلم مشابه داریم و بنده هم خم به ابرو نمی اوردم و ضمن تشکر می رفتم پی کارم....
ما برای اولین وآخرین مرتبه، میوه هایی را که خواسته اید مشابهش را آنهم در دو یا سه قلم تقدیم تان داشته ایم آنوقت بدهکاریم و به جای تشکر ما را استیضاح هم می فرمایید؟جل الخالق!!
عمل مقابله به مثل و شنیدن این گونه فرمایشات و اظهارات آن هم ازجنابعالی فی الواقع تعجبی است وقباحت دارد و جای گلایه هم ندارد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



استاد علی جعفری مزینانی سوگوار فرزند فرهیخته خود شد
نويسنده: علی مزینانی عسکری - جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۲

استاد حاج علی جعفری مزینانی محقق و پژوهشگر مزینانی که مطالب ارزنده او چندین سال است در پایگاه مردمی شاهدان کویر مزینان تقدیم همشهریان و مخاطبان گرامی می شود داغدار فرزند جوان و فرهیخته خود شد.

شادروان محسن جعفری مزینانی متولد دهم دی ماه ۱۳۶۷ در شهر تهران بود و پس از اتمام دوره های تحصیلی و اخذ دیپلم موفق به دریافت مهندسی کامپیوتر در مقطع کارشناسی با گرایش نرم افزار شد و پس از آن در مقطع کارشناسی ارشد با گرایش هوش مصنوعی فارغ التحصیل گردید .

مهندس محسن جعفری سال ۱۳۸۷ بنیانگذار و سر تیم رباتیک در دانشگاه آزاد تهران واحد شهر قدس بود و در اردیبهشت ۱۳۹۴ در کنفرانس بین المللی تبریز نظریه روانشناسی هوشمند را بر اساس منطق فازی ارائه داد.

وی همچنین مقاله تایید شده "کاهش هوشمند نویز در تصاویر مخدوش" را آماده و تنظیم کرد و سال 2015 میلادی در کنفرانس بین المللی دانشگاه میشیگان آمریکا مطرح شد.

این جوان فرهیخته پس از استخدام در شهرداری تهران به عنوان مدیر معاونت زیباسازی منطقه ۱۲ مشغول به کار شد.

او بارها در پیاده روی اربعین و با یاران هیئتی و دوستان صمیمی خود عازم کربلای معلی شد و در ایام کرونا با همین رفقای قدیمی با توزیع بسته های معیشتی به امداد نیازمندان شتافت.

اولین روز از ماه رمضان ۱۴۴۵، سه شنبه ۲۲ اسفند مصادف شد با مرگ ناگهانی محسن مزینانی جعفری که بدون هیچ گونه عارضه و بیماری قبلی در اثر ایست قلبی دارفانی را وداع گفت تا یکی دیگر از سخت ترین و تلخ ترین مصیبت ها در سال ۱۴۰۲برای مزینان رقم بخورد ...

پیکر زنده یاد کربلایی محسن جعفری مزینانی روز چهارشنبه 23 اسفندماه با حضور شهروندان مزینانی در خیابان دماوند تهران تشییع و در قطعه 319 بهشت زهرا(س) برای همیشه آرام گرفت...روحش شاد و یادش همیشه ماندگار


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان...(26)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - سه شنبه دوازدهم دی ۱۴۰۲

💠ماجرای اکبر و دکترشریعتی

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ آقای حاج اکبر مزیناني حسینعلي را که اکنون هفتادساله و بازنشسته ایران خودرو است اکثر مزینانی ها مي شناسند.
فردی است دوست داشتني و نسبت به سواد و معلوماتش علاقه مند به امور فرهنگي و نیز غرور و تعصب خاصي به زادگاهش «مزینان »مثل همه ی مزیناني های فهیم و فرهنگ دوست دیگر دارد.

حاج اکبر تعریف مي کرد:
در سال های ۵۱ و ۵۳ هجری شمسي سرباز وظیفه بودم که پس از طي دوره آموزشي محل خدمتم لشکر ۷۷ پیروز خراسان و درمشهد تعیین شد.

پس از معرفي به آن لشکر جمعي یگان پاسدار شدم که البته در هر بار محل و محدوده پاسداری ام بالطبع تغییر مي کرد. حدود یک ماه از ورودم به لشکر نگذشته بود که محل نگهبانی ام نزدیک بازداشتگاهي بود که چند نفر افراد مختلف از جمله مبارزین و سیاسیون موقتاً در آنجا بازداشت بودند و البته هیچکدام از آنان را نمي شناختم.

برخي اوقات بازداشت شدگان را به منظور هواخوری به فضای باز و آزاد لشکر مي آوردند تا تجدید روحیه کنند و به تعبیری نفسي چاق کنند.

از آنجا که روی اتیکت لباسم مانند هر سرباز دیگری نوشته شده بود «سرباز وظیفه اکبر مزیناني» ناگهان فردی از جمع بازداشت شدگان به طرفم آمد و زوم کرد روی نوشته ی لباسم و با خواندن نام‌ و نام خانوادگي ام سوال کرد: مزیناني هستي ؟ ....گفتم: بله با اجازه ی شما..... گفت: پسر کي هستي ؟.... گفتم :پسرِ حسینعلي .... او مرا نشناخت !... حتي از طریق نام پدر! از من پرسید شما شیخ محمود را مي شناسي ؟ ...گفتم: بله...کاملاً و روحاني مزینان است... گفت: من پسرعموی شیخ محمودم....
پرسیدم: اسمت چیست ؟
پاسخ داد: دکتر علي شریعتي را مي شناسي؟.... گفتم : نه ! (چون حتي رژیم از اشتهار نام دکتر وحشت داشت! و بي سبب نیست که دکتر مي گوید: آنان از هیچ چیز تو نمي ترسند آنها فقط از فکر تو مي ترسند! آنها فقط از فهم تو مي ترسند... از تن وجسم وپول تو هرچقدرهم که قوی و پول دارباشي نمي ترسند.....)

دکتر ادامه داد: بعداً مرا خواهي شناخت! از ایشان پرسیدم: شما اهل کجایي ؟ گفت: مزینان! گفتم نه بابا! گفت: حقیقتاً ....رفتي مزینان سلام مرا به شیخ محمود و دیگر مزینانی ها برسان.

قدری فکر کردم و به دکتر گفتم: شما هم اینجا باز داشتید؟ گفت: فعلاً مهمان شما هستم! پرسیدم :به چه جرمي ؟ پاسخ داد : افکارم وعقایدم سبب رقص زبان و قلمم مي شوند...

اکبر مي گفت منظوردکتر رانفهمیدم چون در آن تاریخ وقبل از انقلاب با این جملات ‌وکلمات آشنایي نداشتم!!
به دکتر گفتم: حالا که همشهری از آب درآمدیم بیا یک کاری کن.... بیا و از فرصت استفاده کن و در وقت مناسب تو را با نقشه و مهارت خاصي شبانه از بازداشت فراری دهم ! قدری فکر کرد و گفت: نیازی نیست ...ممنونم...پرسیدم: چرا؟ .....گفت: اولاً به محض فرار طولي نخواهد کشید درهرنقطه ای روی کره زمین و هرجا که باشم مجدداً مرا دستگیر مي کنند! و بازم سرنوشتم همین آش است و همین کاسه و به احتمال قوی بدتر! ثانیاً برای شما درد سر و زحمت و عواقب بسیار بدی خواهدداشت.
گفتم: فدای سرت ...برام مهم نیست ...حاضرم همه ی مخاطرات را با جان‌ و دل بپذیرم !
حتي پیشنهاد دادم : چنانچه موافق باشي با هم فرار مي کنیم ! خلاصه از من اصرار به فرار از دکتر سماجت و پافشاری بر ماندن!

در پایان گفت وگو دکتر با لبخند گفت: احساسي برخورد مکن و قدری فکر داشته باش...
گفتم: مرا باکي نیست و ناراحت من مباش ! دکترگفت: آن وقت هردو نفر ما را دستگیر مي کنند و نتیجه ای جز مصیبت وگرفتاری بیشتری نداریم..

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان...(25)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - یکشنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۲

💠ماجرای مرد دانشمند و خشت زن...

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ افرادی که از نزدیک با زنده یاد دکتر علي شریعتي مزیناني حشر و نشر و نشست وبر خاست داشته اند متفقاً نقل قول کرده اند یکي از صفات بارزش ساده زیستي و افتادگي و حلم وبردباری او بود واین ویژگي ممتاز تنها در دکتر خلاصه نمي شد و ‌پدر ایشان مرحوم استاد محمدتقي شریعتي مزینانی نیز از همین آراستگي اخلاقي بر خوردار بوده اند .
از سوی دیگر بارها دکتر شریعتي در آثار و دست نوشته ها و یادداشت هایش تأکید داشته که اولین وآخرین مربي و معلمم پدرم بود و از محضر ایشان درس های زیاد مباني اخلاقي و اعتقادی آموختم که بیشتر این آموزه ها بیش از آنکه جنبه ی نظری و تئوری داشته باشد وجه کاربردی و راهگشایي آن محسوس تر و نمایان تر بود.

◀️ دودمان محترم خزاعي ها از جمله «حاج رضا خزاعي مزیناني »رحمت ا... علیه مشهور به حاج خان یکي از چهره ها و پیشکسوتاني است که منشاء وعامل خدمات ارزنده برای مردم واهالي ولایتمدار و خداجوی مزینان در گذر تاریخ بویژه در امور مذهبي و دیني بوده اند که بر خورداری از علم و بهره مندی از حُسن اخلاق و متمتع از سطح آگاهي و مستفید از مراتب فرهنگي واجتماعي آنان تکمیل کننده ی ارادتمندی آنان به ساحت مقدس ائمه ی طاهرین صلوات ا... علیهم اجمعین مي باشد

از آنجا که شادروان حاج خان قرابت و خویشاوندی با خانواده شریعتي داشت و همین موضوع ایجاب مي کرد تا عامل ارتباطات و رفت وآمد خانوادگي و نیز اُنس و الفت بین شان برقرار باشد وی حکایتي را به شرح ذیل روایت کرده است.

دریکي از نشست هایی که با مرحوم دکتر به اتفاق چند نفر در منزل شخصي ام درتهران خیابان اقبال لاهوری داشتم تصادفاً بین من و دکتر شریعتي در ارتباط به رفتن شان به کشور فرانسه برای ادامه ی تحصیل گفت وگویي پیش آمد.
دکتر مي گفت: به هنگام سفر به فرانسه پدرم محمد تقي شریعتي فرمودند:
حالا که به خواست خدا قصد مسافرت خارج از کشور داری آنچه را که مي خواهم به طور مشروح ومبسوط برایت بازگو‌کنم ترجیح مي دهم تا به صورت مختصر و در سه بند کوتاه یاد آوری کنم.... فراموش نکني که :
اولاً : مسلمان و شیعه هستي
ثانیاً: ایراني هستي ومتعهد به آداب واصول خاص آنهم با فرهنگ غني تمدن ومدنیت و انسانیت
ثالثاً : درهر شرایطي حلم وبردباری وتواضع مکمل و پیش نیاز علم است و مبادا دامنت به غرور وتکبر و خودبیني و تفاخر وخودخواهي واز این قبیل آلوده شود.

دکتر در ادامه ی صحبت به مقوله حلم و بردباری به داستان جالبي به نقل از پدرش از روبرو شدن یک ‌شخص دانشمند با فرد خشت زن اما برخوردار از تجربیات گرانبها به شرح زیر اشاره مي کرد.

....مرد دانشمندي با خانواده اش خداحافظي کرد و به آنان گفت که براي کسب علم و تحصيل به مسافرت مي‌روم و چنانچه مدّت مسافرتم طول کشيد ناراحت نباشید.
سپس از خانه خارج شد و راه سفر را در پيش گرفت تا اين که وارد دروازه شهري شد و مردي را ديد که مشغول خشت زني است. مرد دانشمند به او سلام و احوالپرسي کرد وخسته نباشید گفت.
مرد خشت مال به او گفت:
چه کاره اي و بارت چيست؟
مرد دانشمند گفت: دانشمندم و بارم علم من است.
خشت زن به او گفت:
‌بگو ببینم :«سربارت» چيست؟!
مرد دانشمند از جواب عاجز و درمانده شد و به او گفت:
مفهوم کلمه «سربار » را نمي ‌دانم و از مرد خشت زن تقاضا نمود تا اصطلاح ‌ومعنای سربار را براي او توضيح دهد.
مرد خشت زن به او گفت:
توضيح آن منوط است به اینکه تو بايد ۱۶ سال براي من کارگری کني !!
از آن جايي که مرد دانشمند طالب و تشنه ی علم و کمال و يادگيري بوده اين شرط وتعهد و مألاً خدمت را مي پذیرد و مدت ۱۶ سال شاگردي خشت زن را مي کند!!! ضمن اینکه در طول اين مدت مشقات زيادي را متحمل و به خاطر کسب علم همه ی مصائب وسختي ها را برخود هموار مي سازد.
تا اينکه مدت ۱۶ سال به اتمام مي رسد و مرد دانشمند به خشت زن مي گوید:
استاد... من کارم را به اتمام رساندم و اکنون نوبت شماست تا(سرباربودن) علم را برايم توضيح دهي.
خشت زن مي گوید:
سربارعلم، حلم و بردباري است و تا زماني که علم همراه حلم نباشد از علم ودانش بهره اي نخواهي برد وشما هم در طول این مدت۱۶ سال صبوری کردی واین نشان دهنده ی تواضع و فروتني و حلم توست ومطمئن باش که آینده درخشان نیز از آنِ توست...

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان...(24)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - شنبه بیستم آبان ۱۴۰۲

💠 دکتر در قلب من جا دارد...

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

◀️ حدود بیست سال قبل یکي از دوستانم به اتفاق خانواده و با خودرو شخصي اش از تهران به شمال مسافرت کرده بودند جهت تفریح وگردش همچنین تجدید و تغییر آب و هوا دریکي از جاده های فرعي منتهي به دو شهرستان آمل و بابلسر با عابر پیاده ای متأسفانه تصادف کرده بود که با تأثر بیشتر منجر به فوت عابر شد.

هر چند که خودرو مورد بحث بیمه نامه شخص ثالث و از طرفي راننده نیز دارای گواهینامه و سایر مدارک معتبر داشت؛ با این وجود برابر مقررات چند روزی باید راننده بازداشت مي شد تا پس از معرفي ضامن تعیین تکلیف نهایي شود و در نهایت اولیای دم دیه ی خودرا از شرکت بیمه دریافت مي کردند.

در هر صورت برای استخلاص راننده از بازداشت و اینکه مجوز خروج خودرو از پارکینگ از مجرای قانون صادر گردد و از آنجا که ایشان در آن شهرستان مسافر و غریب بود با بنده (جعفری) تماس گرفت و درخواست ضامن شدنم داشت و چون پرونده در دادگستری شهرستان آمل (منطقه تصادف) بود ناگزیرشدم تا از تهران به آن شهرستان عزیمت کنم.

وقتي به ساختمان دادگستری و شعبه ی مربوطه مراجعه کردم برابر اظهار قاضي پرونده؛ لازم بود تا سند رسمي خانه یا ملک (به شرطي که درآمل واقع باشد) یا جواز کسب یا فیش حقوقي( به ضمیمه کارت شناسایي) ارائه کنم و از آنجا که فیش حقوقي و کارت شناسایي همراهم بود در نتیجه از دفتر قاضي خارج شدم تا فتوکپي فیش حقوقي وکارت شناسایي بگیرم و برگردم.

اتاق نسبتاً وسیع و مخصوص فتوکپي در محوطه وفضای باز دادگستری و نزدیک درب ورودی قرار داشت ضمن اینکه تعداد زیادی از مراجعه کنندگان درصف انتظاربودند. بدون اینکه در صف بایستم داخل اتاق فتوکپي جهت اخذ پاسخ به سوالی رفتم و در حالی که کارت شناسایي وفیش حقوقي دردستم و از آنجا که نام‌خانوادگي ام مزیناني بود بلافاصله و بدون مقدمه و یا اینکه متصدی فتوکپي بپرسد چه کاری داری ؛مدارک را گرفت و فتوکپي ها را ارائه داد و حتي وجهی هم از این بابت دریافت نکرد و گفت: امر دیگری دارید در خدمتم!!

بنده هم متقابلاً ضمن ابراز قدرداني و تشکر دیدم مسوول فتوکپی مورد اعتراض و بازخواست چند نفر از افرادی که در صف بودند قرار گرفت که چرا کار این بابا را خارج از نوبت انجام دادی!!
ایشان هم پس از کلي مشاجره با لهجه شیرین مازندراني پاسخ داد: دلم خواست و به هیچ احدی هم ربطي ندارد!!
گفتند: یعني چه؟!
گفت: یعني چي نداره ....همینه که من می گم ...مي دانید این شخص کیست؟!
گفتند: نه ...بفرمایید تا بدانیم.
گفت : لطفاً گوش هایتان را خوب باز کنید تا بفهمید چه چیزی خدمت تان عرض مي کنم....

ناگفته نماند خودِ شخص بنده نیز نمي دانستم که چرا و به چه جهت متصدی فتو‌کپي این لطف و محبت را در حقم روا داشت!!

وی ابراز داشت:
ایشان همشهری کسي است که من شخصاً عاشقشم .... و جایش در قلب من است...و او دکتر علي شریعتي است...لذا دلم خواست تا خارج از نوبت درخواستشان را اجابت نمایم و کارشان را انجام دهم....حالا فهمیدیدچرا؟

یکي از آنها که دکتر شریعتي را نمي شناخت پرسید:
مگر دکتر کیست ؟!
گفت: تو‌ چه می داني مرحوم دکتر کیست... همین اندازه بهت بگم که ۲۴ ساعت وقت لازم دارد تا به تو بگویم دکتر کیست!! .....تازه پس از ۲۴ ساعت توضیح معلوم نیست فهمیده باشي که دکتر کیست!...

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان(23)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - دوشنبه دهم مهر ۱۴۰۲

💠انگیزه خدمت سربازی...
🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ حدود سي سال قبل مراسم یادبود یکي از همشهریان مرحوم شده در مهدیه مزیناني ها بر گزارشد که در آن جمع کثیری از هم ولایتي های مقیم تهران شرکت داشتند.

پس از پایان مراسم به هنگام خارج شدن از مهدیه از قضا زنده یاد«حاج محمد باقر تاج مزیناني: ۱۳۷۶_۱۳۱۴» پدر شهید عالي قدر و والا مقام علي اکبر را که او نیز جزو شرکت کنندگان بود دیدم.
پس از سلام و چاق سلامتي از وی پرسیدم منتظر چي هستي؟
گفت: تصمیم دارم به مغازه میوه فروشي یکي از عزیزان همشهری آقای« فخاری مزیناني» در خیابان پیروزی نرسیده به چهار راه کوکاکولا بروم.
گفتم :لطفاً با بنده همراه شوید تا شما را برسانم.
جواب داد: مزاحم نیستم؟...
گفتم:توفیقي است....چنانچه افتخار دهید...
حاج محمد باقر که انساني خوش برخورد و متدین ونیز اهل معاشرت و همشهری دوست وزحمتکش بودند وخدایش بیامرزد در طول مسیر؛ حکایتي را به شرح ذیل نقل کردند:
در سال ۱۳۳۴ شمسي سرباز وظیفه بودم ‌که پس از طي دوره ی آموزشي در بیرجند و تقسیم شدن محل خدمتم درتهران (باغشاه) تعیین شد.
‌ خدمت ‌در باغشاه به حدی جان فرسا و سخت بود که ‌نگو ‌ونپرس!!! و نیز اخذ مرخصي مشکل تر تا اینکه پس از گذشت ۴ ماه با هزار مصیبت وزحمت توانستم ۱۰ روز مرخصي بگیرم تا راهي مزینان شوم ضمن اینکه دراثر سخت گیری ها بنا داشتم قید خدمت را بزنم و پس از اتمام مرخصي خودم را به یگانم معرفي نکنم. ‌هرچه بادا باد!!!
تازه به هرفرد و یا همشهری برخورد‌مي کردم و متوجه مي شدند که درباغشاه خدمت مي کنم اغلب آنها مي گفتند : خدا به داد و فریادت برسد درنتیجه تصمیم و اراده ام را راسخ تر وانگیزه ام را مبني بر انصراف و استنکاف از ادامه ی خدمت و در عدم معرفي قوی تر مي ساخت.

در حالي که لباس سربازی بر تن داشتم تصادفاً به مرحوم ابوی شما(حاج محمد جعفری) در خیابان شیوای تهران بر خورد کردم و از آنجایی که تا اندازه ای قرابت و خویشاوندی داشتیم و از طرفي از ماجرا ی خدمتم بي اطلاع بود گفت: به به پسرعمو چقدر این لباس بهت میاد و چقدر خوش تیپ شدی الحق والانصاف که این لباس برازنده ی شماست...
گفتم : خبر نداری پسرعمو: تصمیم دارم قید خدمت را بزنم و خودم را خلاص کنم بس که سخت گیری مي کنند و تحت فشار هستیم و حرف های دیگران نیز مزید بر علت وحتي در این ارتباط گفتم...
بسوزد آنکه سربازی بنا کرد/ تورا از من مرا از توجدا کرد/ به خط کردند تراشیدند سرم را/ مرا با سختي ودرد آشنا کرد.....

پرسید: چند ماه خدمتي؟ جواب دادم: نزدیک به ۸ ماه
گفت: چیزی نمانده
گفتم : چیزی نمانده!! هنوز ۱۶ ماه از خدمتم‌ مانده
گفت: چشم برهم زني تمامه و دوران سختي را گذراندی ؛ مبادا یک وقت به حرف دیگران گوش بدی و قید خدمت را بزني و ایشان هم متعاقباً شعری خواتد.
بنازم آن که سربازی بنا کرد/ تورا با سختي و درد آشنا کرد/ مبادا فکر کني خدمت دوسال است/ چو چشم بر هم زني خدمت تمام است

خواندن شعر و صحبت ها ی ایشان آن چنان به من دل گرمي داد که قدری به فکر فرو رفتن و نهایتاً از تصمیمي که گرفته بودم صرف نظر کردم وپس از اتمام مرخصي؛ خودم را به یگان مربوطه ام ‌معرفي کردم و‌به یاری خدا چه سخت وچه آسان به هر جهت به خیر وخوشي سربازی ام تمام شد وبرگه پایان خدمت را دریافت کردم.

پس از مدتي که مجدداً ایشان را دیدم موضوع را سوال کرد و از جریان آگاه شد ضمن خوشوقتي گفت:
هر آنکس که گردن به فرمان نهد/ بسي دیر نپاید که فرمان دهد

شادروان تاج ادامه داد: همه ی هدفم از بیان و شرح ماجرا این بود : الان که مدت ها از آن سال ها گذشته گاهي با خود فکر مي کنم چنانچه قید ادامه ی خدمت را مي زدم چه مصائب و مکافاتي که بعدها در انتظارم نبود ؟! تا عمر دارم فراموش نمي کنم.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



نقش شاهدان کویر مزینان در توسعه مزینان
نويسنده: علی مزینانی عسکری - دوشنبه نوزدهم تیر ۱۴۰۲

✍️ دو دهه از تولد و فعالیت شبانه روزی پایگاه شاهدان کویر مزینان با هزاران مخاطب داخلی و خارجی به خصوص همشهریان مزینانی می گذرد.

هر انسان حتی غیر منصف چنانچه حس کینه و عقده و حسادت نداشته باشد در این مدت نسبتا طولانی؛ آشکارا به این نتیجه رسیده است که نقش این رسانه را به عنوان تعیین کننده در توسعه و تحولات مزینان به دو دلیل عمده ذیل نمی توان انکار کرد:

👈نخست آنکه با جمع و گرد آمدن تعداد قابل توجهی از اهالی ادب و قلم حوزه و دانشگاه در قامت نویسنده و کارشناس و مشاور و محقق و شاعر و گزارشگر و داستان نویس و خاطره گو و ... که اغلب مزینانی و برخوردار از تحصیلات عالیه با مدارج بالا و چه بسا مصدر مهم مشاغل در نظام یا فعالیت در حرفه آزاد و یا مفتخر به بازنشستگی هستند در تهیه و نگارش انواع متون و مقالات برای ارتقای سطح اطلاعات خوانندگان سهم موثری دارند و مضافا با تهیه گزارشات و رپرتاژ به شکل نگارش یا صوتی یا تصویری اینکه از حال و احوال هریک از هم ولایتی ها فارغ از اینکه در کدام نقطه کشور یا خارج کشور ساکنند از طریق این رسانه همه روزه مطلع می گردند.

👈دوم اینکه در توسعه و تعالی و تحولات و رفع بسیاری از مشکلات که تنها راه حل شان به تشریک مساعی همه جانبه و خرد جمعی و همگرایی عمومی وابستگی مستقیم دارد نقش این رسانه انکار ناپذیر است.

💠هر چند نیازی به گفتن یکایک این اقدامات نمی بینیم به این دلیل که بر اکثر اعضا کاملا روشن است و بنا هم نداریم در چشم و نظر مخاطبین جلوه ای خالی از واقعیت از این رسانه معرفی کنیم. با این همه به برخی از مشکلات به شکل فهرست وار که شاهدان حضور مؤثری در حل و برطرف کردن موانع داشته آن هم از جنبه یاد آوری به طور مختصر و نه کامل می پردازیم ...

۱- همکاری با دست اندرکاران با همت در ارتباط با ساخت و ساز ساختمان مجتمع بهزیستی و مرکز نگهداری سالمندان آن هم با وسعت و مساحت چشمگیر در عرصه و اعیان
۲- همکاری با دست اندرکاران و حتی ایجاد صندوق های خیریه در جهت رفع نیازمندی همشهریان به شکل کمک نقدی و غیرنقدی در همه ی اشکال مختلف که به تایید هیئت مدیره محترم این صندوق ها رسیده است.
۳-تهیه برخی از اقلام حیاتی و به روز کردن دستگاه‌های صوتی مربوط به مراسم تاریخی عاشورا
۴- همکاری با شورای اسلامی و دهیار محترم در ادوار مختلف و ترغیب و تشویق کمک خیرین در مواردی که تنگناها و مشکلات به تشخیص این عزیزان رسیده است.
۵-همکاری با مدیریت محترم مدارس و مراکز تحصیلی و آموزشی و انعکاس مشکلات آنها در مواردی مانند ساخت سرویس های بهداشتی و خرید شیر آلات و دوربین مدار بسته و تجهیز و ساخت کتابخانه و نمازخانه و تهیه نوشت افزار و دیگر احتیاجات دانش آموزان نیازمند و تهیه میز و نیمکت و صندلی و غیره که لازم به تعمیرات جزیی یا اساسی آموزشی و رفاهی دارند.
۶-همکاری با عزیزان شاغل در مرکز بهداشت و درمان شهدای مزینان و دیگر معتمدین روستا مبنی برساخت بنای جدیدالاحداث و تهیه اقلام در خواستی این مرکز هر چند واقف داشت.
۷- فراخوان همیاری مبنی بر درختکاری اخیر با عنوان باغ راه کاریز مزینان و احداث فضای سبز و تهیه اقلام مورد نیاز در این ارتباط مانند آلاچیق و نیمکت
۸- همکاری در برگزاری برنامه ها و مراسم برخی اعیاد و سوگواری مانندعید غدیر و ماه محرم و صفر و رمضان ...
۹-تدارک و کمک به برگزاری مراسم ۲۹ خرداد سالگرد عروج دکتر علی شریعتی مزینانی و پذیرایی از میهمانان طی سنوات گذشته تا کنون
۱۰- انعکاس و پیگیر مشکلات منطقه گاه تا حصول نتیجه از قبیل جاده؛ قطع برق؛ آب شرب،گاز، تلفن ثابت و همراه ؛ تخلیه مخزن های زباله؛ رفع و رجوع خرابی ها در خیابانها و میادین و کوچه ها و ده ها موارد مشابه از این دست که مستلزم نگارش مثنوی هفتاد من است.
۱۱-پیگیری ثبت آیین مهم نخل گردانی به عنوان میراث فرهنگی ناملموس که با حضور کارشناسان میراث فرهنگی استان و در اختیار گذاشتن اطلاعات جامع صوتی، تصویری و مکتوب شاهدان کویر، در روز دوشنبه ۱۶ دی ماه۱۳۹۹ این میراث ماندگاربه ثبت رسید.
۱۲-تشویق و ترغیب جوانان به ازدواج آسان و تهیه جهیزیه برای عروس و دامادهای کم بضاعت با همراهی خیرین
۱۳-اطلاع رسانی به موقع مجالس و مناسبت ها که بنا به گفته آحاد همشهریان تا زمانی که شاهدان خبری را منتشر نکرده آنها هر مطلب و گزارش را باور نمی کنند مانند فوت عزیزان مزینانی و...
۱۴-معرفی مزینان و جاذبه های گردشگری و شناساندن مفاخر آن در قالب تولیدات رسانه ای و پخش تلویزیونی ده ها مستند و خبر مانند انعکاس لیالی قدر امسال در صدر اخبار شبکه یک و خبر

🖌علی جعفری مزینانی

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



گردشگری صنعتی پویا در جهت توسعه و شکوفایی مزینان... بخش اول
نويسنده: علی مزینانی عسکری - سه شنبه سیزدهم تیر ۱۴۰۲

🔸 بخش اول؛ ورکانه ی همدان ... مزینان ما

🖌نویسنده و محقق؛ علی جعفری مزینانی


✍️ چند سال پیش که به منظور مراسم خاکسپاری زنده یاد حاج رضا رضایي فر به مزینان رفته بودم خویشاوندی به نام آقای محمد امیني نیز به اتفاق برادرش آقای امیر امیني و مهندس عزت الله معمار مزیناني به منظور تسلیت و دلجویي از بازماندگان از گرگان به مزینان آمده بودند.
نامبردگان به مدت دو روز و دو شب در مزینان توقف داشتند و شب ها تا صبح گفتگو و اغلب مذاکرات در باره ی مزینان بود .
در مدت اقامت شان از اماکن دیدني بازدید داشتند . ازجمله؛ کاروانسرا یا رباط شاه عباسي ، بوستان چشمه ، تراز مزینان، تندیس زنده یاد دکتر علي شریعتي مزیناني ، بوم گردی نرگس ، میدان عاشورا ، مسجد تاریخي بلال، مسجد جامع و هیئات ، بازار و چند نقطه ی دیگر
🔹آقای محمد امیني اصالتاً همداني است و کارشناس ارشد میراث فرهنگي و باجناق آقای عزت الله مزیناني (معمار)لیکن همسر ایشان از طرف مادری مزیناني است.
تا کنون چندین بار در طول سالیان قبل حتي در ایام محرم به مزینان آمده اند و تا حدی به فرهنگ ، تاریخ و بینش مزیناني ها واقفند.
وی مدت طولاني مدیرکل میراث فرهنگي استان همدان و چند سالي هم مدیر کل میراث فرهنگي استان گلستان بوده اند و سالها قبل به افتخار بازنشستگي نائل و در حال حاضر در گرگان سکونت دارند .
🔹درضمن گفتگو در باره ی مزینان در دوشبي که با ایشان بودیم اشاره داشتند شخصي در یکي از روستاهای کوچک استان همدان به نام پروفسور توفیق موسیوند بوده که پس از طي دوره ی تحصیل دانشگاه، دکتری پزشکي و فوق تخصص جراحي قلب را از کانادا اخذ نموده و شهرت جهاني دارند .
🔹پروفسور موسیوند در سال ۱۳۸۱ تصمیم مي گیرد تا به زاذگاهش روستای « ورکانه» مهاجرت و در جهت رفاه عمومي و در امور خیر خدمتي نمایند او مبلغ قابل توجهي بیش از یک میلیارد تومان در آن زمان هزینه و چهره ی زادگاه اش را کاملاً تغییر داده و آباداني را به روستای خود به ارمغان می آورد.
کوچه ها و پشت بام ها مزین به چراغ های رنگارنگ می گردند باز سازی نمای ساختمانها وخانه ها ی متروکه و ویران با سنگ ، هدیه اش به مردم روستای قدیمي خود بوده به گونه اي که روستای مذکور به یک دهکده ی گردشگری زیبا تبدیل مي گردد آن هم با همه ی امکاناتي که گردشگران نیاز دارند تا ضمن بازدید آسایش و رفاه شان در طول اقامت یکي دو روزه تأمین وبا خاطراتي خوش آنجا را ترک گویند. در ضمن تبلیغي باشد تا به دیگران توصیه نمایند که سفری به روستای مذ کور ترتیب دهند و ازمواهب گردشگری آنجا لذت ببرند تا بر تعداد گردشگران افزوده گردد۰
🔹از آنجایي که روستای« ورکانه» بر خلاف مزینان ناشناخته بوده حتي در سطح منطقه و استان همدان در نتیجه چند میلیون تومان دیگر هزینه مي کند تا ورکانه از طریق تبلیغات به روستای گردشگری معرفي شود مدتي نمی گذردکه توجه توریست ها جلب و روزانه صدها نفر به منظور بازدید روانه ی آنجا مي شوند بطوری که در حال حاضر یکي از مناطق مورد توجه گردشگران بوده و به تبع آن بسیاری از خدماتي که گردشگران نیاز دارند از این رهگذر ایجاد و موجب اشتغالزایي شده و در مدت کوتاهي تمام اهالي روستا بخصوص جوانان مشغول کار مي شوند. حتي از دیگر روستاها و شهرها به منظور کسب در آمد به آنجا می روند و در اثر مهاجرت معکوس و ازدیاد جمعیت در حال حاضر از پیشرفت ورشد و توسعه ی زائد الوصفي بر خوردار است.

🔹جناب امینی در ادامه اظهار داشت از آنجایي که«مزینان» شهر شناخته شده اي است هم از نظر ایرانیان و هم از نگاه خارجیان به دلیل اینکه زادگاه متفکر انقلابي و زنده یاد دکتر علي شریعتي مزیناني و از طرفي روستایي است در حاشیه ی کویر و از همه مهمتر در مسیر جاده ی تهران مشهد که در طول سال بیش از ۱۲میلیون مسافر و زائر ازاین جاده تردد دارند در صورت فراهم بودن امکانات گردشگری، بسیاری ازمسافران علاقه و تمایل خواهند داشت تا توقفي در مزینان داشته باشند مضافاً اینکه نیاز به هزینه کردن امور تبلیغاتي نیست به دلیل شهرتي که دارد و تنها از طریق جذب گردشگر و صنعت توریست در آمد حاصل از آن می تواند پاسخگوی اشتغالزایي قابل توجهي باشد وبه تدریج مشاغل متعدد مورد نیاز ایجاد شود و در نهایت علاوه بر پیشرفت وتو سعه در مدتي کوتاه در آمد حاصل از آن پاسخگوی تمام نیازها و مشکلات و موانع موجود خواهد بود.
🔅 البته تحقق این ایده نیاز به همفکری و هم اندیشي اشخاص صاحب نظر ،مدیر و مدبر و در عین حال دلسوز و علاقمند به مزینان داشته که خدا را شکر تعداد مزیناني های توانمند و برخوردار از تجارب کافي کم نبوده و بي تردید با برنامه ریزی و هم اندیشي اقدام مناسب در تحقق این پیشنهاد را بعمل خواهند آورد.

پیرامون ایجاد صنعت گردشگری و توریست در مزینان لازم است به موارد دیگری که در این باب به نظر مي رسد تا مسئله بیشتر مورد واکاوی قرار گیرد توجه شود زیرا بسیاری از خوانندگان در این مقوله بطور کلي یا اطلاعات جامعي ندارند و یا توجه کافي نداشته اند . در حال حاضر تنها راه ممکن موجود در جهت پیشرفت، آباداني و عمران مزینان ایجاد جاذبه ی گردشگری است ولاغیر

اصولاً نباید به موارد دیگری به غیر از گردشگری که نه تنها نتیجه بخش نیست بلکه امکان تحقق آنها ناممکن و غیرعملي است ملاحظه داشت به این دلیل که گردشگری اغلب و شاید هم تمام مشاغل و حرفه ها را به دنبال خواهد داشت مضافاً این که صنعتي است پایدار و بسیار سود آور آن هم برای تمام طبقات و گروه های سني اعم از کودکان، نوجوانان، جوانان، میانسالان حتي بانوان می تواند ایجاد اشتغال نماید که چنانچه به تمام جزییات آن اشاره شود از حوصله ی خوانندگان و فضای نوشتاری خارج است و مزینان به دلایلي که در قسمت قبل در شاهدان کویر اشاره داشتم استعداد پذیرای گردشگر و جذب توریست و مسافر را به مفهوم واقعي کلمه و تمام و کمال دارد.
همه ی مشاغل ممکن حتي در تصور و ذهن به آن وابسته است از کل تا جزء از جمله آب فروشي و چنانچه این اقدام با برنامه ریزی دقیق تحقق یابد آنگاه خواهید دید که ظرف چند سال حتي زمین در مزینان برای احداث مشاغل وابسته به آن به حد کافي وجود نداشته باشد! و همه ی مردم بویژه همشهریان عزیز از رهگذر آن به درآمد پایدار و سود آوری خواهند رسید، ما باید خیلي سالهای قبل به این فکر بودیم الآن هم دیر نشده ماهي را هر وقت از آب بگیری تازه است.
همان گونه که می دانید ترکیه یکي از کشورهای پیشتاز در جذب گردشگر است که ارزآوری هنگفت حاصل از آن بیش از دو برابر فروش نفت ایران است غیر از درآمد های وابسته به آن به عنوان نمونه چند سال قبل به اتفاق چند نفر از دوستان مسافرتی به ترکیه داشتیم یک روز تصمیم گرفتیم بستني بخوریم وارد مغازه اي شدیم به ظاهر بسیار شیک و لوکس، سفارش شش عدد بستني دادیم پس از خوردن به ازای هر عدد بستني ۴۰۰۰ تومان پرداخت کردیم در حالي که در ایران قیمت آن ۱۰۰۰ تومان بود یعني ۴ برابر قیمت، تازه به کیفیت بستني ایراني نبود! مورد دیگری اینکه شارژ موبایلم در خیابان تمام شده بود امکان مراجعت به هتل تا چند ساعت مقدور نبود ناگزیر شدم موبایلم را در مغازه و یا مکان های دیگری شارژ نمایم مساجد هم در آن وقت بسته بود در هیچ جا مجاني اجازه نمی دادند تا شارژ نمایم عاقبت ۱۰۰۰ تومان پول دادم با کلي معطلي تا صاحب مغازه اي به لطف و کرمشان اجازه دادند موبایلم را به پریز برق بزنم تا شارژ شود! جسارتاً حتي بابت دستشوئي پول می گرفتند! تنها چیزی که در آنجا رایگان بود تنفس بود آن هم به گمانم راهي برای پول گرفتن وجود نداشت! اگر ممکن بود اغماض نمي کردند. این یعني در آمد حاصل از گردشگری! به قول مولانا؛ توخود حدیث مفصل بخوان ازاین مُجمل...
الآن وقت آن رسیده که باید فقط و فقط به راهها، روشها و آماده کردن بستر های مناسب جذب گردشگر فکر کرد و این مهم نیاز به تشکیل جلسات متعدد تا حصول نتیجه دارد آن هم با جدیت و بدون فوت وقت و شایسته است تا آحاد مردم محبوب مزینان مقیم و غیر مقیم در تحقق این ایده نگاه ویژه داشته و در این راستا طرح و برنامه ارائه تا از نقطه ای کار را شروع و به تدریج در جهت تکامل آن حرکت رو به جلو داشت .
واضح است همه ی مزیناني های دلسوز ، مولد خلاق و با ابتکار باید بیش از پیش در این مسیر همگام ،هم فکر و متحد باشند و هر اندازه هم، هزینه داشته باشد بي تردید از طریق فروش سهام و تشکیل شرکت تعاوني و همیاری مردمي تأمین خواهد شد.تا دیر نشده نباید فرصت ها را سوزاند و از دست داد.


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



سید کیست و سادات چه مقامی دارند؟!/به بهانه تکریم ساداتمزینانی در عیدغدیرخم
نويسنده: علی مزینانی عسکری - شنبه دهم تیر ۱۴۰۲

🖌علی جعفری مزینانی

✍️ اینکه عید غدیر مخصوص عید سادات باشد در روایات موردی نیامده است و در میان شیعیان سایر کشورهای اسلامی به استثنای ایران عید غدیر خم را مخصوص عید سادات نمی دانند اما اینکه شیعیان ایرانی در روز عید غدیر از سادات محترم تجلیل و تکریم می کنند و به منازل آنان می روند و از آنان عیدی می گیرند یا احیانا به فقرای سادات تحت عناوین مختلف کمک می کنند یک سنت حسنه و کار اسلامی پسندیده و قطعا یک حرکت مثبت شمرده می شود. به این دلیل که در برخی روایات تاکید و سفارش شده؛ دلجویی و احترام و کمک و صَلّه دادن به ساداتی که بخصوص فقیر و نیازمندند یک عمل زیبنده و نیکو توام با ثواب اخروی دارد.

اکنون که بحث از دید و بازدید و به زیارت رفتن سادات بخصوص در روز عید غدیر به میان آمد چه خوبست تا ببینیم واژه هایی نظیر : سید و سیده و میرزا و بی بی و بیگم و اینگونه عناوین چه بار معنایی دارند و به چه اشخاصی اطلاق می گردد.

به طور کلی در فرهنگ لغات سید و سیده واژه هایی است عربی و به معنای آقا و سرور و بزرگوار و مهتر و رئیس قوم و جنبه ی احترام آمیز و تکریم کننده دارند که جمع واژه سید سادات و سیده را سیدات گویند.

سر سلسله سادات جلیله از هاشم جد بزرگ پدری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی بن ابوطالب علیه السلام قبل از جد عبدالمطلب آنان شروع شده و از این رو هاشم و عبدالمطلب و دیگر اجداد و نیاکان قبل آنان یا بطور کلی پدران رسول مکرم اسلام و حضرت علی(ع) در نزد خدای متعال ودیگر ائمه علیهم السلام و سایر مسلمانان به طور اخص مقام رفیع و بلند و مرتبت و منزلت والایی دارند.

باید توجه دانست واژه ها و عناوین والا مانند سید و سیده و نظایر آن از آنجا شروع شد که وقتی فرزندان ذکور پیامبر همگی در کودکی از دار دنیا رفتند وفوت کردند لذا شخصی به پیامبر اهانت کرد و او را ابتر یا بدون دنباله یا عدم تداوم نسل خواند! و از آنجا که خدای متعال خواست تا نسل آن بزرگوار بر خلاف عُرف وغیر از طریقی که مردم به محاسبه نسل خویش می پنداشتند؛ نسل یا ذریه پیامبر را در حصرت علی(ع) و حضرت زهرا (س) قرار دهد تا شجره طیبه وپاک رسول خدا و این بزرگواران از این طریق تداوم و استمرار پیداکند و اینگونه شد‌.

سید : به طورکلی به شخصی که نّسّبش از طرف پدری به اولاد پسری حضرت فاطمه و طبیعتا به امام علی برسد گویند.
سیده: مونث سید است به معنای دختری که پدرش سید است.ضمنا به جای سیده می توان از عناوینی مانند بی بی ؛ بیگم؛ علویه وشریفه استفاده کرد..
میرزا: به کسی که مادرش سید وپدرش عام (غیر سید) باشد اطلاق میرزا می گردد. هر چند که در برخی فرهنگ لغات میرزا را همان سید نیز معنا کرده اند.
ضمنا در اصل لغت میرزا به عنوان احترام آمیز در انتهای نام شاهزادگان و سردار زادگان یا افراد شاخص مانند عباس میرزا وایرج میرزا همچنین به عنوان احترام به ابتدای نام افراد شریف وپاک نژاد یا با سواد غیر روحانی وعریضه نویس ومنشی هم در قدیم می گفتند مانند میرزا کوچک خان جنگلی یا میرزا تقی خان فراهانی و....

سید طباطبایی: نام سلسله ای از سادات است که نّسّب خودرا به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسانند.
توجه داشته باشید جد سادات طبا طبایی ها ابو عبدالله محمدی پسر ابراهیم پسر اسماعیل پسر ابراهیم پسر حسن مثنا پسر حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام است.
از سوی دیگر آز آنجا که فرزندانش به واسطه مادرشان سکینه یا فاطمه دختر امام حسین علیه السلام هم از ناحیه پدر وهم از ناحیه مادر به حصرت فاطمه انتساب داشتند به همین لحاظ گاهی به اشتباه مردم به ساداتی که پدر و مادرش سید هستند سبد طباطبایی می گویند این درحالی است که سادات طباطبایی از نسل امام مجتبی (ع) هستند.

در خاتمه بی مناسب نباشد گفته شود وقتی نسل سادات به هر کدام از امامان معصوم علیهم السلام برسد آن امام به عنوان سر سلسله سیادت آنها معرفی و محسوب می شود. بنابراین اگر نّسّبشان به علی علیه السلام برسند سادات علوی و اگر به امام مجتبی سادات حسنی اگر به امام حسین سادات حسینی اگر به موسی بن جعفر سادات موسوی و اگر به امام رضا یا امام جواد برسد سادات رضوی و...... گویند. هر چند اینگونه تقسیمات چندان مناسب نیست و همه ی سادات و سیدات بزرگوار به این دلیل که نسل شان در واقع به امام علی و حضرت فاطمه سلام الله علیهما می رسند لذا همگی در زمره ی سادات علوی قرار دارند.

در خاتمه شایان توجه است برابر آمار سازمان ثبت احوال در سال ۱۳۹۳ بیش از ۶ میلیون سید و سیده از جمعیت ایران را تشکیل می دهند که حدود 60% آنان ذکور و40% بقیه اناث اند و البته ممکن است این آمار بیشتر از رقم اعلام شده باشد.

شایان ذکر است مردم مزینان در روز عیدغدیر به خانه سادات می روند و این سادات جلیل القدر هم هدیه ای به رسم تبرک و تیمن به میهمانان اهدا می نمایند و چند سالی است هیئت محترم شاهزاده علی اصغر علیه السلام با برگزاری جشنی به نام ولایت در این روز عزیز علاوه بر اطعام کل اهالی از سادات مزینانی تجلیل می کنند.

به طور طبیعی همشهریان مزینانی های ما هم نسبت به سادات جلیل القدر بخصوص سادات همشهری و منطقه ی خود که از آنان شناخت دارند و می شناسند ارادت خاص و احترامات ویژه ای دارند.

از باب نمونه درسلام گفتن به سادات بزرگوار مقدم هستند. در مواجهه با آنان رعایت ادب و احترام و نزاکت را دارند.حتی در محافل ومجالس و دیگر گردهمایی؛ عزیزان سادات را درصدر مجلس می نشینند و حتی المقدور سعی می کنند از انجام هر نوع کمک ویاری رساندن در حد وسع دریغ نورزند که البته همه ی این وظائف منبعث از آموزه های اسلامی و به نقل از پیشوایان و رهبران دینی ماست افزون بر وظیفه ی که هر انسانی خود را ملزم می داند تا به همنوع خود کمک کند ودر شرایط بحرانی ونیازمند به یاری او بشتابد‌.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:
حقت شفاعتی لمن آغان ذریتی بیده و لسانه و ماله...... حق کسی که ذریه ام را به دست و زیان و مال خود یاری کرد آنست که اورا شفاعت کنم. (مستدرک الوسائل _جلد ۱۲_ صفحه۳۷۶)
به عقیده شما آیا تنها همین حدیث شریفه دربیان اهمیت تکریم و تجلیل ومحترم شمردن شان سادات کفایت نمی کند؟ که البته روایات زیادی در این زمینه کم نیستند و حتی خداوند متعال در بخشی از آیه شریفه ۲۳ از سوره مبارکه شورا به فضیلت اهلبیت پیامبر و ارزش دوستی با آنان اشاره دارد ومی فرمایند: قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی.‌‌‌‌...‌‌.
ای پیامبر! به امت خود بگو: درخواست پاداشی از شما نخواهم مگر دوستی و مودت و محبت اهلبیتم

آنچه مفسران دینی خصوصا مفسران شیعه در باره القربی در آیه مذکور بیان کرده اند این است که : بخشی از این آیه؛ منظور امیرالمئومنین و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین و ۹ فرزند و امام علیهم السلام بعد آنانند که البته عزیزان سادات نیز در زمره همین نسل و ذریه وفرزندان قرار دارند و جدای از ذی القربا نیستند.

در قدیم برای شناخت عزیزان سادات از غیر سادات و اینکه توجه بیشتری داشته باشیم که در برابر فرزندان زهرای فاطمه (س) قرار گرفته ایم معمولا سادات ذکور غیر معمم و به اصطلاح مکلّا فارغ از سن و سال شان از کلاه سبز یا شال سبز رنگ یا هر دو استفاده می کردند و سیدات محترمه هم به نوبه ی خود روسری سبز رنگ به سر می کردندکه خیلی هم قداست و تبرک و بار معنوی خاصی داشت.

اما متاسفانه امروز در بین اجتماعات و حتی دربسیاری از روستاها به رغم اینکه مردم ایمان و اعتقادات و باورها عمیق تری به شئونات اسلامی در رعایت واجبات و مستحبات و دیگر شعائر مذهبی داشتند و دارند اکنون این نوع پوشش در میان آنها به ندرت دیده می شود.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان(21)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - یکشنبه هفتم خرداد ۱۴۰۲

💠 مکالمات یک مزیناني با یک ژنرال ....

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ همگان اذعان داریم که اهالي محبوب مزینان در هر نقطه ای از کشور یا نقاط دیگر جهان باشند مردماني خونگرم ، اهل ذوق ، خوش مشرب، اهل شادی وصلح اند واین ویژگي ها حتي در ادبیات و موسیقي آنان به وضوح پیدا و روشن است ضمن اینکه خصایص بارز و برجسته مردمان این دیار کهن و تاریخي پایبندی و تعهد شان به دیانت و اعتقاد به خدا و قیامت وحقایق الهیه است.

در ابتدا لازم است توضیح داده شود که استثنائاً نگارش خاطره ای که در ادامه مي خوانید ان شاء ا... حمل بر خودستایي دعاگو نفرمایید به این دلیل که بنا ندارم از زبان یا قلم بنده بخواهم تعریف ویا تمجیدی از مواردی که به خانواده ام بر مي گردد داشته باشم واساساً داشتن چنین صفتي چندان خوشایند نبوده وبر عکس تعریف کردن از بستگان و ایل و تبار که به نوعي وابستگي نسبي یا سببي با نگارنده یا خطیب یا سخنران دارند از زبان یا قلم آنها امری است نکوهیده و مذموم حتي اگر واقعیت عیني داشته باشد.

◀️ از آنجا که مرحوم ابوی بنده «حاج محمد جعفری مزیناني» یکي از چهره های شوخ طبع وخوش مشرب و در بیان وقلم همچنین در زمینه های اطلاعات و معلومات اسلامي ودیني قابل بحث بودند لذا در سال ۱۳۶۷فرصتي دست داد تا مسافرت یک‌هفته ای در فصل تابستان به اتفاق خانواده ام ومرحومان والد و والده ام به شهرستان نوشهر داشته باشیم.

گفتني است؛ اردوگاهي است در نوشهر متعلق به ارتش جمهوری اسلامي ایران ویژه کارکنان در ضمن بسیار زیبا ولوکس و شیک همراه با امکانات خوب تفریحي ومشرف به دریا و از سمت شمال در دل جنگل وبا چشم اندازی روح‌افزا وقابل وصف که افزون بر غذا با تعرفه دولتي دارای سالن سینماست ضمن اینکه میادین ورزشي و دیگر امکانات تفریحي وگردشگری برای هر رده سني دارد وصرفاً این مجتمع هاجهت تجدید روحیه کارکنان و خانواده هایشان در نظر گرفته شده تا به مدت یک هفته خصوصاً در فصول بهار و تابستان افراد متقاضي بتوانند از ویلاها استفاده کنند.

با امعان نظر به این که؛ نمازهای جماعت در مسجد اردوگاه اقامه مي شود دریکي از این روزها به هنگام برگزاری نماز مغرب و عشا چند روزی امام جماعت که طبعاً روحاني عقیدتي سیاسي اردوگاه بود به این سبب که مشکلي داشته نماز به امامت شخص مسن تر غیر روحاني اقامه مي شد و در این چند روز ابوی را انتخاب کرده بودند تا به پیش نمازی ایشان این فریضه اقامه شود.

رئیس ستاد مشترک ارتش در آن تاریخ «سرتیپ اسماعیل سهرابي» امیری بودند بسیار دقیق ، کار بلد متین و آراسته به تواضع و فروتني... ایشان از نزدیک جهت نظارت بر اوضاع واحوال اردوگاه برای چند ساعتي به اتفاق چندامیر و افسر ارشد دیگر به نوشهر آمده بودند.

در این هنگام امیر سهرابي با جمع همراهشان در نماز جماعت شرکت کردند و پدر بنده از تیمسار تقاضا داشتند تا در جایگاه پیش نمازی قرار بگیرند اما ایشان نپذیرفتند و اصرار داشتند تا پیش نماز به همان شیوه ی قبلي یعني ابوی باشد.

پس از چند بار تعارف و اصرار في مابین و از آنجا که ابوی قرائت حمد وسوره را صحیح مي خواندند و در ضمن از صوت دل نشین وخوبي نیز بر خوردار بودند نماز را با طمئنینه و متانت وبا صدای بلند خواندند.ضمن اینکه قنوت های دونماز را با استفاده از آیات شریفه ۶۵و ۶۶ از سوره ی مبارکه فرقان یعني: ...ربنا اصرف عنّا عذاب جهنم انّ عذابها کان غَرَاماً انّها سآء ت مستقراً ومقاما ؛قرائت کردند.

در پایان تیمسار سهرابي ضمن تشکر و قدرداني دستي به نشانه ی تقبل ا... و جزاکم ا... خیرا... به ابوی دادند و گفت: حاج آقا، از اینکه نماز را به شکل معنوی و با آرامش وصوت خوش خواندید به شمااحسنت مي گویم و ایشان هم در جواب وبا تبسم عرض کردند: سایه تان مستدام باد... مي گذاریم به حساب نظرمبارک و لطف ومحبت جنابعالي تیمسار ؛ اگرچه مشتاق بودیم وخوشوقت مي شدیم تا توفیق رفیق مي شد اجابت مي فرمودید تا به شماعزیزفرمند و سرور فرهمنداقتدا مي کردیم.جناب سهرابي لبخندی زدندو سوال کردند: اهل کجایید؟پاسخ داد : مزینانفرمودند: مزینان به چه معناست؟گفتند: در لغت به معنای تجلي گاه دانشمندان و زادگاه اندیشمندانفرمودند: همه ی ساکنانش مثل شما دانشمند واندیشمندند؟عرض کردند: اختیار داریدتیمسار ماراچه به این فرمایشات؛متأسفانه بي سوادش منم...؛ بنده اگردانشمند بودم مثل شما تیمسار وژنرال جنودالله مي شدم نه یک بابای یک لا قبا و پشمینه پوش !! در کوی نیک نامان مارا گذر نباشدتیمسار...دویست سال بر بُستاني باید بگذرد تا گُلي چون شما بشکفد تیمسار....

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان(20)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - چهارشنبه بیستم اردیبهشت ۱۴۰۲

​💠 نام «حسینا» در مزینان...

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ زنده یاد خادم الحسین(ع) حاج حسینا مردی خنده رو و خوش بزم و مردمی که به راستی عمر شریف خود را وقف خدمت به خاندان نبوت و امامت کرد و سال های متمادی در هیئت حسینی مزینان به عنوان عضو هیئت امنا منشاء خدمات شایانی بود که توسعه و بازسازی هیئت به همت او و یاران همراهش محقق گردید.

مرحوم حاج حسین مزینانی معروف به حاج حسینا فرزند زنده یاد استاد ابوالقاسم مزینانی است که اشعار جالبی برای مزینان سروده است .
وی متولد ۱۳۲۸ هجری شمسی در مزینان بوده اما ساکن تهران و مهدیه و هیئت ائمه ی بقیع (ع) پایگاه های مذهبی ایشان بود.
او نه تنها خادم واقعی آل ا... علیهم السلام بود بلکه خدمت به مزینان و مزینانی را افتخار می دانست و در امور مردمی و عام المنفعه نیز ‌پیشگام ‌و پیشقدم .
شادروان حاج حسینا سرانجام در سیزدهم مهرماه سال۱۳۹۶ و درسن ۶۸ سالگی بدرود حیات گفت و پیکرش در آرامستان بهشت علی(ع) مزینان آرام گرفت...
همسر مکرمه آن روانشاد مرحومه حاجیه شوکت کلاته مزینانی است که روز جمعه سیزدهم خرداد ماه مصادف است با چهلمین روز در گذشت آن فقیده ی سعیده

◀️ شاید برای بسیاری از مخاطبین وهمشهریان جالب باشد که بدانند چرا وبه چه دلیل به شادروان حاج حسین مزینانی «حاج حسینا» می گفتند؟

در این ارتباط طی تماس تلفنی که شب گذشته با عزیز ارجمند آقای حاج احمد استاد ابوالقاسم؛ برادر کوچکتر آن مرحوم داشتم ماجرا را سؤال کردم و ایشان هم از آنجا که کاملاً به موضوع وقوف و اشراف داشت بزرگواری و ابراز محبت کردند و پاسخ را این چنین اظهار کردند:

مرحوم ابوی استاد ابوالقاسم (۱۳۶۷_۱۲۸۷ه‍.ش) پدرش یعنی جّد ما مرحوم کربلایی حسن مزینانی و مادرش جّده ی ما مرحومه معصومه کاهکی بوده است.
همسر ایشان که مرحومه مادر ما باشد« صنم داورزنی» است.

استاد ابوالقاسم پدرم: 5 فرزند ذکور به نام های: مرحوم حاج اکبر و حاج حسن و مرحوم حاج حسین مشهور به حاج حسینا و حاج محمود وحاج احمد و 3 فرزند اناث شامل سرکارخانم ها: حاجیه صغری و حاجیه خدیجه و حاجیه زهرا دارد.

از آنجایی که :
1_یکی از دایی های پدرم اصالتاً کاهکی بوده و نامش «حسینا» که حتی در روستای کاهک نقطه ای را اهالی ان دیار به نام ایشان نامگذاری کرده اند وهم اکنون هم پس از گذشت سال ها به همین نام می خوانند و از طرفی رابطه تنگاتنگی در زمان حیاتش با پدرم داشته هرچند که سال ها قبل از تولد برادرم حاج حسین دار فانی را وداع گفته وبه رحمت خدا رفته است ونیز فرزند پسر نداشته است.
2_حاج حسین در اخلاقیات ورفتار همچنین در شکل و قیافه و خلاصه اینکه درسیرت و صورت تا حدودی شبیه به دایی پدرم حسینا بوده است.
3_ پدرم طبع شعر داشته و اشعار جالبی را در زمینه های مختلف ودروصف مزینان سروده و اشعار شاعری به نام حسینا که دوبیتی هایی در وصف عشق ودلدادگی دارد و پدرم آنها را خوانده وهمه را ازحفظ بوده و نیز علاقه ی زیادی به اشعار این شاعر دلداده داشته است لذا این سه عامل موجب گشته تا به اخوی زنده یاد حاج حسین «حسینا» بگوید و او را نیز به همین نام صدا بزند و طبعاً در بین خانواده وهمشهریان به «حاج حسینا» مشهور و نیز به همین نام معرفی شود.
روح بلند همه ی اموات از این دودمان محبوب وخاندان محترم متعالی باد.

🔻شرح حال کوتاهی بر اوصاف حسینا شاعر معروف سیستانی...
هر چند روایاتی که از حسینا در عشق ودلدادگی در مناطق مختلف از شهرهای ایران شده تفاوت های اساسی دارد اما از بین آنها آنچه که به حقیقت نزدیک تراست این است که:
حسینا یکی از شاعران متأخر ایرانی است که از او دوبیتی های زیادی در فرهنگ بومی و محلی ایران به یادگار مانده است.


احتمالاً این شاعر پر آوازه از مردم سیستان بوده که اشعار خودرا در ستایش و مدح دلداده ومعشوقه اش دل آرام یا دل آرا یا مریم سروده است و آوازه ی عشق وعاشقی او در فرهنگ بومی مردم سیستان و جنوب خراسان از جمله سبزوار و روستاهای اطراف این شهرستان به ویژه دیار مزینان و کاهک به خوبی به یادگار مانده است.
وی شعور واحساس وشادی واندوه را با هم در آمیخته که در اشعارش کاملاً متجلی و هویداست و این اشعار سینه به سینه نقل و تا این زمان رسیده است.

🖌علی جعفری مزینانی

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

​


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



علم و ثروت در نگاه مزینانی
نويسنده: علی مزینانی عسکری - سه شنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۲

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ در قبل از انقلاب اسلامي یکي از موضوعات انشاء که تقریباً هر معلم ادبیات به دانش آموزان خود پیشنهاد مي داد: علم بهتر است یا ثروت؟
تقریباً اکثر قریب به اتفاق دانش آموزان مي نوشتند: «علم» و هر یک هم استدلال هایي ارزشمند از مزایای علم ارائه مي کردند و کمتر دانش آموزی پیدا مي شد از تکثر مال وثروت و پول طرفداری کند و صرفاً آن را امتیاز و ضامن سعادت دنیا و آخرت و خوشبختي بداند.

حال سوال اینجاست که در حال حاضر آیا معلم یا دبیر انشایي پیدا مي شود که چنین موضوع انشایي را به دانش آموزان خود پیشنهاد بدهد و اگر هم بدهد تصور مي کنید که چند نفر بنویسندعلم؟!

چنانچه به طبقات و اقشار مختلف مردم نگاهي تحقیقي بیندازیم مي بینیم که:
گروهي هستند از مردم دائماً به جمع اموال مي پردازند وآني هم راحت نمي نشینند وهیچ قید و شرطي هم در جهت کسب ثروت و اموال قائل نیستند به طوری که تجمیع اموال با چه هدفي واز کدام راه مشروع یا نامشروع صورت مي گیرد برایشان اهمیتي ندارد و حلال وحرام در نظرشان علي السویه است و به نظر مي رسد هیچگاه هم اشباع نشوند!!

در نقطه مقابل جمعیتي هستند که برای مال وثروت درحد شئوناتشان ارزش قائل اند لیکن همه ی خوشبختي وسعادت را در کثرت ثروت اندوزی نمي دانند.

تعدادی هم پا را فراتر از این ها گذاشته فقر را مي ستایند وبه آن ارج مي نهند و اینکه مال وثروت را مزاحم یا مانع تقوا وقرب الهي مي دانند مگر آنکه مال وسیله باشد نه هدف‌و آدمي را برده واسیر خود نسازد بلکه امیر بر آن باشد ضمناً از طریق مشروع به دست آید ودر راه رضای خدا نیز مصرف گردد.

باید دانست صرف نظر از سندو منبع آن برابر حدیثي به نقل از رسول مکرم اسلام (ص) :شخصي که معاشي ندارد معادی نیز ندارد .هدف از معاش و معاد چیست؟
باید توجه داشت که معنای معاش الزاماً پول و ثروت و امکانات مالي و مادی یا نظایر اینها نیست هر چند که منتفع بودن از این مزایا چنانچه از راه درست و مشروع به دست آید و در جهت طبیعي و صحیح مصرف شود خیلي هم پسندیده است و زهي توفیق

«معاش» در اصل به معني زندگي است و از این نظر که گذران و استمرار زندگي با تأمین مایحتاج زندگي میسور و فراهم مي گردد لذا به امکان آن تأمین معاش گفته اند.

از دیگر سوی پر واضح است که اسباب زندگي که رفاه و آسایش را به دنبال دارد؛ خلاقیت و پشتکار و تلاش وعقل و شعور و همت همچنین اتکا به امکانات دروني و داخلي از ضرورت های پیش از دستیابي به پول و ثروت است.
بنابراین معنای معاش و معاد این است : شخصي که تدبیر معاش و همت معاش وانگیزه هایي درجهت زندگي خود و خوب زیستن ندارد در واقع معاد یا آخرت آبادی ندارد.

🔸اما مرحوم دکتر علی شریعتی مزینانی فقر را افزون بر وجه مادی از نگاه معنوی هم مي بیند.او مي گوید: [اسلام بر خلاف مذاهب دیگر که توجیه کننده ی فقر را مناسبات زندگي مي دانند بزرگترین آموزش یافته مکتبش ابوذر مي گوید:وقتي فقر وارد خانه ای مي شود دین از درِ دیگر خارج مي شود. ویا پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) که بنیانگذار مکتبي است که همه ی ما مسلمانان به او اعتقاد راسخ داریم چه شیوا و ساده بیان فرموده است: مَن لا مَعاشَ لهُ لا مَعادَ لهُ، کسي که زندگي مادی ندارد زندگي معنوی هم ندارد.چون شکم خالي هیچ ندارد، جامعه ای که دچار کمبود اقتصادی ومادی است مسلماً کمبودهای معنوی بسیاری خواهد داشت وآنچه را که‌در جامعه های فقیر آن را اخلاق ومذهب مي نامند متأسفانه مذهب در آن جای ندارد. مي خواهم بگویم : فقر همه جا سر مي کشد. فقر گرسنگي نیست. عریاني هم نیست. فقر گاهي حتي خودرا زیر شمش های طلا پنهان مي کند. فقر چیزی نداشتن نیست وآن چیز پول نیست. طلا وغذا هم نیست.فقر ذهن ها را مبتلا مي کند. فقر اعجوبه ای است که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر مي کشد.

فقر همان گرد و خاکي است که بر کتاب های فروش نرفته یک کتاب فروشي مي نشیند. فقر تیغه های برنده ماشین باز یافت است که روزنامه های بر گشتي را خُرد مي کند. فقر کتیبه سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند. فقر پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته مي شود. فقر همه جا سر مي کشد. فقر بي غذا سر کردن نیست. فقر روز را بي اندیشه سر کردن است.]

🔹باز روایتي است از ابن عباس رحمت ا... علیه پسر عموی پیامیر (ص) و امام علي(ع) مفسر و یکي از کاتبان قرآن؛ او مي گوید: هنگامی که نخستین سکه درهم و دینار در جهان زده شد، ابلیس نگاهي به آنها افکند. وقتي دید ، آن دو را گرفت و بر چشمانش گذاشت بار دیگر هر دو را بر سینه اش چسباند سپس فریاد عاشقانه ای کشید. آنگاه گفت: این ها نور چشمان من اند.اینها میوه ی دل من اند. همین که عده ای شماها را دوست دارند برای من کافیست تا بت پرستي نکنند چرا که شما ها برترین بت هستید.(تفسیر نمونه: ج۲۷: ص۳۴۴)

🌎 خاطره ای جالب وخواندنی ومستند از قدردانی یک دانش آموز نسبت به استادش...

✍️ آقای بهرام ناصری فرد ، میلیاردر ایرانی
بزرگ ترین نخلستان خصوصی جهان در دشتستان برازجان را با‌ بیش از 200،000 نخل، وقف خیریه نموده است. خرماهای این نخلستان در زمان افطار ماه رمضان ، در سفره های بوشهری ها به وفور یافت می شود .

او داستان جالبی از زمانی که در فقر زندگی کرده است ، بازگو می کند .
مي گويد : " من در خانواده ای بسیار فقیر در روستای شول از توابع شهرستان برازجان زندگی می کردم به حدی خانواده ی ما در فقر وتنگدستی بودند هنگامی که از بچه های مدرسه خواستند که برای رفتن به اردو یک ریال بیاورند، خانواده ام به رغم گریه های شدید من، از پرداخت آن عاجز ماندند. یک روز قبل از اردو، در کلاس به یک سوال درست جواب دادم و معلم من که برازجانی بود ، به عنوان جایزه، به من یک ریال داد و از بچه ها خواست برایم دست بزنند. غم وغصه من ، تبدیل به شادی ونشاط روح افزا شد و به سرعت با همان یک ریال در اردوی مدرسه ثبت نام نمودم. دوران مدرسه در مقطع ابتدایی تمام شد و من بزرگ وبزرگ تر شدم و وارد زندگی و کسب و کار شدم و به فضل پروردگار، ثروت هنگفتی به دست آوردم. بخشی از ثروتم را درامور خیریه ونیکوکاری اهدا کردم. در این زمان بود که به یاد آن معلم برازجانی افتادم و با خود فکر می کردم که آیا آن یک ریالی که به من داد، صدقه بود یا جایزه؟! به جواب این سئوال نرسیدم و با خود گفتم: نیتش هرچه بود، مرا خیلی خوشحال کرد و باعث شد دیگر دانش آموزان هم نفهمند که دلیل واقعی دادن آن یک ریال، چه بود هزچه بود ونبود خداوند به ایشان جزای خیر عنایت فرماید. از قصا تصمیم گرفتم تا او را پیدا کنم و پس از جستجوی زیاد، او را یافتم در حالی که در زندگیِ سختی به سر می برد و قصد داشت که از آن مکان کوچ کند. بعد از سلام و احوالپرسی به او گفتم: "استاد عزیز! من دِین بزرگی به گردن تو دارم!" او گفت: اصلا وابدا کسی دِینی و بدهی به من ندارد. این بود که:من داستان کودکی خود را برایش بازگو نمودم و او به سختی به یاد آورد و خندید و گفت: "لابد آمده ای که آن یک ریال را پس بدهی!" من گفتم: " آری! " و با اصرار زیاد، او را سوار بر ماشین خود نموده و به سمت یکی از ویلاهایم حرکت کردم. هنگامی که به ویلا رسیدم، به استادم گفتم: "استاد، این ویلا و این ماشین را باید درعوض آن یک ریال، از من قبول کنی و مادام العمر حقوق ماهیانه ای نزد من داری. "استاد خیلی شگفت زده شد و ضمن قدردانی وابراز تشکر گفت: "اما این خیلی زیاد است." من گفتم: "به اندازه ی آن شادی و سروری که در کودکی در دل من انداختی، نیست." من هنوز هم با وجودیکه سال ها از این ماجرا می گذرد؛لذت آن شادی وسرور زائد الوصف را در درونِ خود احساس می کنم‌.

مرد شدن‌، شاید تصادفی باشد، اما مرد ماندن و مردانگی کردن و قدر زحمات استاد و معلم را در عمل دانستن شاید کار هر کسی نباشد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



شکر خدا که عبدِ خدای خدیجه ایم..
نويسنده: علی مزینانی عسکری - شنبه دوازدهم فروردین ۱۴۰۲

🖌علي جعفری مزیناني

✍️ امروز شنبه مطابق با دهم رمضان المبارک و مقارن است با سالگرد رحلت اُمّ المؤمنین حضرت «خدیجهٔ کبری»ٰ سلام اللّه علیها.
او که اولیّن همسر رسول مکرّم اسلام است بنا به نقل تاریخ نگاران ۶۸ سال قبل از هجرت ودر مکّهٔ مکرّمه متوّلد شدند.
نام مادر ايشان فاطمه بود، همان‌طور كه دخترشان فاطمه (س) نام گرفت. پدر خديجه هم خُوَيلد بود، لذا اين بانوی بزرگوار به « خديجه بنت خويلد »مشهورند.

🔺در دوران جاهليّت حضرت خديجه سلام اللّه علیها را «الطاهره» و«سیّدهٔ قریش» صدا مي ‌زدند، به این خاطر که نهايتِ درجه ومرتبت طهارت، پاكي، تقوا و نزهت در روح بلند اين بانوی مکرّمه متجلي بود ،همان‌طور كه پيغمبر اكرم (ص)را« امين» مي ‌خواندند.

🔹اين بانوی جلیل القدر از ثروتمندترين بازرگانان مكّه شمرده مي شد ،ثروت انبوه! خانۀ مجلّل! امكانات بسيار اشرافي،زینت آلات و به طور کلّي از همۀ زرق وبرق های دنيا بهترين ها را داشتند! ونیز دربین مردم عصر خود به یک بانوی فداکار اشرافي و در نهايت طهارت و نزهت و همين‌طور در عين رقّّت قلب و مردم‌دوستي و خدمت به خلق زبانزد بودند.

🔸از روزی كه حضرت خديجه (س) به ازدواج پيامبر اکرم درآمدند، تمام ثروت و زندگي و آبروی خود را به پای رسول اللّه ریختند و در ماجرای اين ازدواج خدا مي ‌داند که چقدر زنان اشراف عرب به خديجه زخم زبان مي زدند، كه تو با يك يتيمِ فقيرِ تهيدست ازدواج مي‌كني؟! تويي كه همۀ سرمايه داران عرب آرزوی همسری با تو را دارند! این درحالي بود که آن بانوی با فضیلت اعتنا و وقعي به نیش وکنایه های آنان مطلقاً نداشت.

🔹 وی نخستين بانویي است که به رسول خدا ایمان‌آوردند و رسالت او را شهادت دادند و اميرالمؤمنين (ع) دوميّن شخصیّتي بودند که ایمان به نبوّت نبي مکرّم آوردند.
نقل شده است که:
پيغمبر، خديجه و اميرالمؤمنين علیهم السلام، به مسجدالحرام مي آمدند و با هم مشغول عبادت مي شدند و این در حالي بود که هنوز در عالَم هیچ مسلماني جز اين سه بزرگوار وجود نداشت.

🔸در سه یا چهار سال محاصره ودر «شِعبِ ابوطالب» هم اين بانوی مجلّله و اشرافي با آن زندگي مُرّفه و مفرّح روزگار خود را در نهایت گرسنگي وسختي ومشقّت وتنگدستي گذراند و خم به ابرو نیاورد!!
وی که پیش از ازدواجش با رسول خدا در صدق گفتارو امانت داری و اخلاق پسندیدهٔ حضرت محمّد(ص) در طي سفر تجاری اش به شام آگاه شده بود و آثار نبوّت را در وجود وچهرهٔ او به وضوح مي دید، با تمایل خود و خواستگاری از پیامبر(ص)، آن دو پیمان ازدواج بستند که متعاقب آن، خدیجه(س) تمام دارایي و غلامان خود را در اختیار آن حضرت قرار داد.
حاصل این ازدواج، دو پسر به نام های قاسم وطاهر و چهار دختر به نام های زینب و رقیّه و امّ کلثوم که آخرین دختر، حضرت فاطمه(س) اُمّ الائمه بود.

فشارهای بسیار ناگوار و گوناگون جسمي و روحي در شِعب، آثار منفي سخت و کمرشکني بر سالخوردگاني چون خدیجه(س) و ابوطالب(ع) گذاشت، از این رو مدّت چنداني از پایان محاصره نگذشته بود که این دو بزرگوار با فاصلهٔ چند روز رحلت کردند.

🔹در هرحال: خدیجه( س)نقش بسیار عظیم وپر اهمیّتي در تاریخ اسلام دارند و پیغمبر اکرم (ص) هم علاقۀ فوق‌العاده‌ وافری به ایشان داشتند و تا زماني که حضرت خدیجه زنده بودند، یعني تا زماني که رسول خدا به سنّ پنجاه سالگي رسیدند، همسر دیگری با داشتن وی اختیار نکردند ،همان‌طور که امیرالمؤمنین علي ( ع) تا لحظه ای که فاطمۀ زهرا(س) در قیدحیات ظاهری بودند، همسر دیگری اختیارنکردند و این ویژگي تنها‌ مختّص این دو بانوی بزرگوار است.

🔸بعدها که پیامبر اکرم (ص) همسران دیگری اختیار کردند، گاهي اوقات که به مناسبتي نامي از حضرت خدیجه برده مي‌شدآنهم پس از گذشت ده سال یا بیشتر ازرحلت آن بانو، بلافاصله اشک در چشمان رسول خدا حلقه مي‌زد و وقتي همسرانشان به ایشان مي‌گفتند اکنون که خدیجه از دار دنیا رفته و خدا همسران جواني نصیب شما کرده چرا محزون و غمناک اید؟!! پیغمبر(ص) می‌فرمودند:« شما کجا خدیجه کجا؟! خدیجه وقتي به همسری من درآمد که من در غربت و تنهایي بودم و اسلام هیچ حامي و پشتیباني نداشت، او همۀ خطرات را به دل و جان خرید و همۀ دارایي و اموال و هستي خویش را در راه اسلام خالصانه ایثار کرد، شما روزی همسر من شدید، که من رهبر جامعۀ اسلامي و فرمانروای سرزمین اسلامي بودم.»

🔻گفتني است که؛ این بانوی جلیل المنزلت به روایتي در سنّ ۶۵ سالگي وسه سال قبل از هجرت رحلت نموده اند و مرقد نوراني وی در شهر مکّه و در قبرستان ابوطالب (ع) مي باشد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬  حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان (19)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - یکشنبه ششم فروردین ۱۴۰۲

💠لقب طالبي در مزینان

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ اساتیدی بوده اند که آوازه شهرت و مهارتشان زبانزد بوده است ودر همین دیار مزینان سالیان متمادی شبیه خواني مي کردند و حالا در میان ما نیستند.
مر حوم ملا ابراهیم طالبي مزیناني یکي از این چهره هاست که نسبت به ائمه ی اطهار سلام ا... علیهم ارادت وعشق خاصي داشت.
ایشان در طول بر گزاری مراسم فاخر تعزیه ی عاشورای مزینان به تمام‌نکات ریز و درشت دقت و عنایات ویژه ای داشت وآنها را مورد توجه ومد نظر قرار مي داد.

به طور کلي دودمان و خاندان شریف و محبوب طالبي ها مردماني هستند خدا‌محور و برخوردار از محاسن وصفات حمیده و اوصاف پسندیده ای همچون: خوشرویي، مهرباني بامحبت و با مودت

فراموش نمي کنیم که؛زنده یاد ملا ابراهیم طالبي بزرگ این خاندان چهره ای متدین وخوش بزم و اخلاق مدار که در هنر تعزیه خواني چهره ای بود صاحب نام و شاخص که در روز عاشورای تاریخي مزینان سال های متمادی در ایفای نقش مخالف خوان «عمر بن سعد» آنچه را که در توان داشت دریغ نمي کرد.

افزون بر هنر تعزیه خواني ونوحه خواني نباید نقش خطیر آن زنده یاد را در اجرای موزیک تعزیه ها وشبیه خواني ها نادیده گرفت که گاهي طبل مي نواخت‌وگاهي هم شیپور و با اموزش وتربیت چهره هایي نظیر: کربلایي عبدالحسین نیکو فر ، مرحوم کربلایي علي خانه خودی وبرادرش کربلایي اصغر سالها در کنار استاد خود مرحوم طالبي به عنوان دستیار در تعزیه روز عاشورا و تعزیه بیستم محرم و قبل از ورود دستگاههای پیشرفته ی موزیک به این دو مراسم شور وحال خاصي مي بخشیدند.

زنده یاد حسین طالبي مزیناني رحمت ا... علیه فرزند ارشد ذکور این خانواده با چهره ای گشاده وبشاش و خنده رو وبا روابط عمومي بالا در هنر وحرفه ی خیاطي از چنان تبحر وچیره دستي بر خوردار بود که اکثر خیاطان صاحب نام آن عصر در خیابان انقلاب و منطقه پارک دانشجو ی تهران به نام (خیاطي آریا_مزیناني) وی را خیاطي خلاق وزبر دست مي شناختند ضمن اینکه مشتریاني که سفارش دوخت لباس به ایشان مي دادند غالباً در زمره ی چهره های شاخص وسرشناس و از رجال و افراد با نفوذ وشناخته شده روزگار خود بودند واز این وجه مایه ی فخر ومباهات همشهریان...

حاج حسن طالبي مزیناني دومین فرزند ذکور از این خاندان خیاط ماهری است که بیش از نیم قرن در این حرفه ی سخت و در عین حال مورد نیاز همه ی مردم استخوان خورد کرده و منشاء خدمات به هموطنان بخصوص به همشهریانش بوده و این رزمنده دوران دفاع مقدس از نظر ایمان و صفات بارز اخلاقي و ارتباطات مردمي سخن را به درازا نکشیم؛ در همین حد اکتفا مي شود:
آنچه خوبان همه دارند؛ حاج حسن یک جا دارد ... سایه عالي شان مستدام باد....

مرحوم حاج محمد طالبي مزیناني کوچکترین فرزند ذکور از این خانواده ورزمنده ی سال های دفاع مقدس نیزدر کنار اخوی بزرگوارش حاج حسن به همین حرفه ی خیاطي مشغول بود که از مردان نیک روزگار و عزیزی کم صحبت و فردی متین وآرام وهمشهری دوست بود و همین ویژگي ها موجب مي شد تا خصائص وصفات خوب ونیکوی آن روانشاد برجسته تر و آشکار ترشود.روحشان شاد ومتعالي باد.

◀️ وجه تسمیه لقب طالبي چه بوده؟
حدود ۲۵ سال قبل ودرآستانه ی عید نوروز جهت دوخت یک دست کت وشلوار به مغازه حاج حسن به نشاني انتهای خیابان سلیمانیه تهران مراجعه کردم
پس از چند دقیقه گپ وگفت و صرف چند استکان چای؛ ازایشان سؤال کردم سبب اینکه زنده یاد پدرتان شهرت طالبي داشته چه بوده؟
ایشان لبخندی زد وفرمودند: خلاصه بگویم یا مبسوط؟
عرض کردم: به هرصورتي که سرکار صلاح بدانید.
قبل از پاسخ گفتند: فکر مي کنید چه دلیلي داشته است؟
عرض کردم :پاسخ های متعددی مي تواند داشته باشد.شایدمرحوم ابوی به میوه طالبي علاقه مند بوده ، شاید طالب علم اموزی بوده؟ شاید مصمم بوده تا در جواني ودر حوزه علمیه درس طلبگي بخواند واز این شایدها واحتمالات فراوان مي توان حدس زد.
ایشان ادامه داد: هیچکدام از اینهایي که اشاره داشتيد نبوده!!
عرض کردم: پس ممنون خواهم شد توضیح دهید.
حاج حسن عنوان کرد: نام پدرِ پدرم یا پدر بزرگم « ابوطالب» بوده همنام و بر گرفته از اسم ‌مبارک پدرِ مولا وپیشوا ومقتدای مان حضرت امیر(ع) لذا اهالي وهمشهریان به اختصار ان شادروان را « طالب » صدا مي زده اند و از انجا که نه تنها در دیار مزینان بلکه در همه ی روستاهای همجوار در آن روزگار و شاید هم تا به امروز شخصي اسم ابوطالب نداشته و تنها جّد ما مفتخر بوده به این اسم شریف و مبارک درنتیجه فرزندان آن مرحوم ازجمله ابوی ما به« ملا ابراهیم طالبي» مشهور مي شوند.

👈درخاتمه شایان توجه است که؛این سه برادر در تزئین نخل ودر کنار دیگر همشهریان متخصص در این زمینه نقش فعال و حضوری تحسین بر انگیز داشتند فلذا خدماتشان را نباید از نظر دور داشت.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬  حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان (18)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - چهارشنبه دوم فروردین ۱۴۰۲

💠 لقب عسکری در مزینان

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ تاکنون در ارتباط با برخي القاب که به قبیله یا طایفه ای از همشهریان عزیزمان نسبت داده شده در این رسانه اشاراتي داشته ایم تا علاوه بر معرفي این عزیزان نسبت به ریشه یا وجه تسمیه وجودی این القاب اطلاعات و آگاهي های بیشتری به دست آوریم.
هرچند مطالب منتشرشده بخش کوچکی از زندگينامه این بزرگواران را تشکیل مي دهد و محدودیت فضای نوشتاری مانع از آن مي شود تا به طور مبسوط و در ابعاد گوناگون به شخصیت وخصوصیات بارز اخلاقي آنان آنگونه که تمایل داریم و انتظار مي رود تاحق مطلب ادا شود متأسفانه پرداخته و ادا نشد و نخواهد شد لذا از این بابت شرمنده هستیم.

◀️ یکي دیگر از این القاب به دودمان بزرگ و خاندان شریف و نجیب «عسکری ها » اختصاص یافته است.
شهرت عسکری دربین تمام همشهریان نام آشنا بوده و خدمات شایان و فراموش نشدني این بزرگواران به ویژه در حوزه فرهنگ و ادب و شعر و هنر و نیز در کسوت و لباس مداحي و مرثیه سرایي ومعارف اسلامي و تعزیه خواني و ذاکر آل ا... علیهم السلام زبانزد خاص و عام است.

عشق و علاقه از یک سو و بر خوردار بودن ازصوت خوش و دلنشین و حزن انگیز وسوزناک از دیگر سوی همگي دست به دست هم داده تا نام این خانواده همچون‌نگیني در دیار مزینان وحتي روستاهای اطراف بدرخشد... .

از جهتي مهمترین ویژگي های اخلاقي این خاندان جلیل القدر؛ گشاده رویي ، شوخ طبعي ، تبسم و خوش رویي در برخورد و تعامل با دیگران، تواضع و افتادگي، اخلاص در امور خدا پسندانه و خیر خواهانه، صراحت لهجه و بیان در حقایق و از همه ی اینها مهم تر عشق و علاقه و خدمت به زادگاهشان مزینان از ویژگي های بارز‌ و منحصر به فرد این دودمان است و همین امر موجب گشته تا شخصیت و جایگاه آنان در نگاه همشهریان و کساني که به آنان مجالست و همنشیني دارند متمایزتر و برجسته تر و در عین حال دوست داشتني تر شود.

اما اینکه چرا و به چه جهت لقب «عسکری» به این خانواده و دودمان محترم داده اند موضوع و سؤالي است که در ادامه شرح آن را مي خوانید.

چند سال قبل از زنده یاد کربلایي رمضانعلي عسکری سؤال کردم که چرا به خاندان شما لقب عسکری داده اند؟
آن مرحوم ابراز داشت: به طور دقیق نمي دانم لیکن بهتر است که از اخوی ها حاج قربانعلي یا حاج شیخ حبیب ا... که اشراف و وقوف و اطلاعات بیشتری به قضیه دارند و در ضمن دقیق تر مي توانند به سؤال تان پاسخ بدهند بپرسید.

به سراغ برادر عزیز حاج قربانعلی عسکری رفتم و وی اظهار داشت:

-هنگامي که در اوائل دههٔ سي هجری شمسي(حدود هفتاد سال قبل) و در دبستان امیر شاهي مزینان دانش آموز ومشغول به تحصیل بودم حدود ده سالم بود که شادروان میرزا محمدعلي ضیایي یکي از خدمتگزاران با اخلاص مدرسه در حین انجام کار برای اولین بار به من گفت: «آقای عسکری قدری کنار برو تا مزاحم کارم نباشي!!» و از آنجا که لقب «عسکری»را برای اولین مرتبه از زبان آن مرحوم شنیدم با این وجود چندان اهمیتي ندادم و توجهي نیز نکردم.

تا اینکه چند سالي از این ماجرا گذشت و زماني که تقریباً نوجوان بودم در هیأت وقتي در خواست مي کردند تا نوحه یا ذکر مصیبتي بخوانم وهمینطور مرحوم اخوی حاج شیخ حبیب ا... سردمداران هيآت و دیگر پیشکسوتان؛ بنده و دیگر اخوی ها را به لقب عسکری به مستعمین معرفي مي کردند و این در حالي بود که نه بنده و نه اخوی ها و نه حتي همشیره ها نمي دانستیم که چرا و به چه جهت مارا به لقب عسکری صدا مي زنند و معرفي مي کنند!

حاج قربانعلي در ادامه خاطر نشان کرد: تا اینکه به فکر افتادم از مرحوم ابوی کربلایي حسن که به شغل پیشه وری و دکان داری یا همان مغازه داری و کسب و کار اشتغال داشت سؤال کنم. زنده یاد پدرم تصریح کردند: «با توجه به اینکه تولد من در شب هشتم ربیع الثاني مقارن بوده با فرخنده میلاد با سعادت یازدهمین پیشوای شیعیان جهان حضرت امام حسن عسکری سلام ا... علیه لذا مرحوم پدرم (پدر بزرگ شما) به یُمن و مبارکي چنین شبي اسم مرا «حسن» انتخاب کرد و چون آن امام همام و سبط رسول و مقتدای اِنام لقب «عسکری» داشتند همشهریان به من و شادروان اخوی کربلایي محمدتقي عموی شما و خلاصه ی کلام اینکه به دودمان و طایفه و ذریه و فرزندان ما لقب و شهرت #عسکری دادند.»

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬  حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان (17)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - یکشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۱

مش قربون چای خور

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی



اصل داستان و این خاطره بر مي گردد نزدیک به صد سال قبل
در دیار مزینان شخصي بوده که علاقه شدیدی به نوشیدن چای داشته و در ضمن اهل مطالعه وبا معلومات وصف ناپذیر...
وی در خانه ی خود با کاسه چای مي خورده!! و نامش قربان بوده از این رو آن مرحوم به«مش قربان چای خور» مشهور مي شود.

مش قربون تا زمانیکه در منزل خود یا مهمانی های خانوادگي به نوشیدن چای سر گرم بوده مشکلي نداشته لیکن وقتي به مراسم ختم یا از این دست مجالس مي رفته؛ چای خوردن برایش یک مشکل و یک مسأله ی مهم و درد سر ساز بوده که به سادگي امکان عبور از آن برایش فراهم نبوده! چرا که بیش از دو استکان امکان‌نوشیدن چای ‌نداشته است.

از این رو به فکر چاره مي افتد که چگونه وبا کدام‌فرمول یا روشي مي تواند مشکل خودرا حل کند؟تا اینکه پس از مدت ها فکر کردن راه حل مسأله را به شرحي که در ادامه مي خوانید پیدا مي کند.

مش قربون با خود مي گوید: خب وقتي به مجالس بروم حداکثر دو استکان چای علي القاعده حقم هست که در کمال احترام جلوم خواهند گذاشت ومن هم طبعاً نوش جان خواهم کرد .
او برای سومین و چهارمین و .....به شرح ذیل عمل مي کنم.

وی جزو اولین نفراتي بوده که به محض شروع مراسم در هیآت یا مساجد شرف حضور پیدا مي کند و پس از صرف دو استکان چای از اینجا به بعد دقیقاً روبروی درب ورودی مي نشیند به طوریکه هر فرد یا مستمع تازه واردی را بتواند رصد کند.

فرض بفرمایید که شخص «الف» وارد مي شود و مش قربان از جای قبلي خود بلند مي شود و کنار شخص «الف » مي نشیند.
از این لحظه به بعد به فردی که مسؤول چای دادن بوده زل مي زند و آنقدر نگاهش مي کند تا اوهم تصادفاً ‌ نگاهش به مش قربون بیفتد واز آنجایي که نمي خواسته مجلس دستخوش بي نظمي گردد صدا نمي زده وبا دست اشاره مي کرده؛ به این معنا که بیا نزد من عرضي دارم.
وقتي مسؤول چای مي آمده مي گفته:دریای وَرَع و عرفان و از کِبار آقای« الف » تازه تشریف فرما شده اند و چای میل نکرده اند لطف بفرمایید برای ایشان چای خوشرنگ بیاورید.... درضمن یک چای رنگ ورو رفته نیز برای نوکرتان(مش قربون) مرحمت فرمایید.

پس از اینکه چای سوم را مي خورد مجدداً نگاه به درب ورودی مي کند تا ببیند تازه وارد بعدی کیست وکجا مي نشیند.
فرض کنید این بار تازه وارد آقای «ب »باشد و باز به همان روش قبل با تغییر جای خود ودرکنار شخص «ب » مي نشیند ومجدداً با اشاره ی دست مسؤول چای را که غالباً در وسط مجلس به پذیرایي مشغول است متوجه خود مي سازد و مي گوید:
آفتاب کَرَم واحسان ومستوره ی سِتر دراخلاص جناب مستطاب آقای «ب » تازه وارد شده اند لذا چای میل نفرموده اند... احیاناً فراموش نفرمایید چای تازه دَم بیارین ..‌..و چنانچه قبول زحمت فرمایید و یک چای کم رنگ و تلخ ناقابل وبي خاصیت هم برای چاکرتان(مش قربون) بیارین.... جزاکم ا..‌ خیرا....

بدین ترتیب اولاً: مرحوم مش قربون گل گلاب این ادبیات را عمداً طوری بکار مي برد تا فرد توزیع کننده چای را مجبور به آوردن چای کند.ثانیاً:تا حد کمي سیر چای شود ونیز تا اندازه ای شنگول و منگول مکان مراسم را ترک گوید.

📣نقل خاطره از مرحومان: حاج غلامرضا صدیقي و ابوی حاج محمد جعفری/عکس تزئینی است

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از تولّد تا روزگار غیبت صغری...
نويسنده: علی مزینانی عسکری - پنجشنبه هجدهم اسفند ۱۴۰۱

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ حکّام جبَار بنی‌ عباس که براساس احادیث پیامبر و ائمَه ی معصومين علیهم السّلام به نزدیک بودن تولّد مهدی موعود(عج)آگاه شده بودند، از زمان امامتِ امام هادی به‌شدت نگران و مضطرب بودند که با تولد ایشان دستگاه حکومت غاصبان خلافت واژگون شود.از اين‌رو تصميم گرفتند تا مانع تولد آن حضرت شوند يا اينكه پس از تولد به‌ سرعت آن حضرت را به شهادت برسانند.

با این نگاه؛ امام هادی(ع) را به سامرا در کشور عراق كه شهری نظامی بود‌ منتقل و در منطقه ای به نام (عسکر) كه محل زندگی نظامیان بود‌ جای دادند. در نتیجه آن حضرت در میان دشمنان و در بین ماموران نظامی دستگاه جبار عباسیان زندگی می‌کرد هرچند که رابطه ی ایشان با شيعيان قطع بود.

غربت امام هادی در حدی بود كه پس از شهادتشان؛ آن حضرت را در اتاق نشیمن منزل مسكونی خود به خاک سپردند و نیز زن و فرزندانش کنار تربت ومزار ایشان زندگی می‌کردند والبته از جهتی همسرشان پس از وفات نیز در همان اتاق مدفون شدند.

امام عسکری می‌فرمایند:
بنی امیه و بنی عباس به دو علّت شمشیرهای خود را در مقابل ما [اهل‌بیت] قرار دادند:
اولا" می‌دانستند و به خوبی آگاه بودند که در مسند خلافت حقی و مجوزی ندارند لذا هراس و وحشت داشتند مبنی بر اینکه ما ادعا کنیم تا خلافت در جایگاه خود مستقر گردد. ثانیا" اینکه بر اساس اخبار متواتر پی برده بودند که زوال و فروپاشی حکومت جباران و ستمکاران به دست قائم ما صورت می‌گیرد و از طرفی تردید نداشتند که خودشان از جباران و ستمکارانند؛ لذا به طمع دستیابی به جلوگیری از تولد امام مهدی یا به قتل رساندن آن حضرت در کشتن اهل‌ بیت رسول‌ خدا (ص) و نابود کردن آنها تلاش کردند۰لیکن خداوند ابا داشت که امرش بر احدی از آنان مکشوف شود. (جز آنکه علی‌رغم کراهت کافران نورش کامل گردد۰)

پس از امام هادی امامت شيعيان بر عهده ی امام حسن عسکری قرار گرفت و از همان زمان‌ دستگاه حكومت که می‌دانست ایشان امام یازدهم هستند و مطابق احادیث متواتر پیامبر و اهل‌بیت علیهم السلام فرزند ایشان منجی موعود خواهد بود و حکومت آنها را به خطر خواهد انداخت همانند فرعون که می‌خواست از تولد حضرت موسی (ع)جلوگیری کند؛ برای رسیدن به این هدف از تولد این فرزند وارد عمل شد و مأموران بسیاری را به شکل مخفیانه در منزل امام حسن عسکری گماشت تا به‌ محض مشاهده ی زنی باردار، دستگاه حكومت را مطلع وآگاه سازند تا او را از بین ببرند.

حتّی در بسیاری از موارد‌ از زنان قابله و خدمتكار به‌عنوان جاسوس استفاده می شد‌؛ اما به خواست الهی‌ و علی‌رغم همه ی تلاش دشمنان؛ خداوند متعال‌ همانند ماجرای حضرت موسی ، با يک اعجاز‌ فوق‌العاده‌،‌ علائم بارداری را در نرجس خاتون علیهاالسلام همسر امام عسکری ‌‌پنهان کرد تا اینکه شب نيمه ی شعبان‌ سال ۲۵۵ هجری قمری فرا رسید و آن شب حكيمه خاتون عمه ی امام عسکری در منزل ایشان مهمان بودند.

حضرت به عمه ی بزرگوارشان فرمودند: امشب منزل ما بمانید؛ خداوند فرزندی به ما عطا خواهد کرد.
عرض کردند: در همسر شما هیچگونه علائم بارداری نمی‌بینم. فرمودند: شما بمانید متوجّه خواهید شد.

همچنین فرمودند‌:
مَثَلُهٰا مَثَلُ اُمِّ مُوسىٰ لَمْ يَظْهَرْ بِهَا الْحَبَلُ وَ لَمْ يَعْلَمْ بِهٰا اَحَدٌ اِلىٰ وَقْتِ وِلٰادَتِهٰا لِاَنَّ فِرْعَوْنَ كٰانَ يَشُقُّ بُطُونَ الْحُبٰالیٰ فِی طَلَبِ مُوسىٰ وَ هٰذٰا نَظِيرُ مُوسىٰ: ‌‌

ماجرای نرجس خاتون همانند مادر حضرت موسى است كه آثار باردارى در او ظاهر نشد و كسى تا زمان ولادت موسی از آن آگاه نبود؛ زيرا فرعون در جستجوى موسى ؛ شكم زنان باردار را می‌شكافت که این مورد نيز شباهت به داستان موسای پیامبر دارد.

سحرگاه آن شب سرانجام امام زمان ارواحنا له الفدا تولد یافتند و تا زمان شهادت پدر بزرگوارشان در منزل آن حضرت به‌ صورت كاملاً مخفيانه زندگی ‌می کردند و به احدی جز شیعیان بسيار موثق و مورد اعتماد و رازدار‌؛ معرفی و نشان‌ داده نشدند‌؛ تا اينكه امام عسکری در سال ۲۶۰ هجری قمری به شهادت رسیدند و با شهادت آن بزرگوار مسئولیت امامت بر عهده ی صاحب الامر روحی له الفدا قرار گرفت.

منبع :کتاب ارزشمند *جان جهان* از تألیفات دوست عزیز و دانشمند آقای مهندس مهدی طیب_انتشارات جمکران

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



روز جوان
نويسنده: علی مزینانی عسکری - شنبه سیزدهم اسفند ۱۴۰۱

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️چقدر شایسته و زیباست كه فرخنده میلاد با سعادت حضرت علی اکبر علیه السلام را روز جوان نام نهاده‌اند. اميدواریم حضرت علی اكبر الگویی براى همه باشند؛ هم كسانی كه از نظر سنی جوان هستند و هم كسانی كه دل و روحشان جوان است.

اهل دل، هرگز پير نمی‌شوند. شاید جسم و پيكرشان فرسوده، موهایشان سفيد و قدّشان خميده شود؛ امّا این به معنای پير شدن نيست و طراوت و شادابى جوانی هميشه در روح و جان آنهاست.

مزاحى را كه پيغمبر با آن پيرزن كردند، به خاطر دارید. او خدمت حضرت رسول آمد و پرسيد (قریب به این مضمون) :

آیا منِ پيرزن وارد بهشت می‌شوم؟ حضرت فرمود: پيرزن‌ها را به بهشت راه نمی‌دهند و پيرها در بهشت راه ندارند! بندۀ خدا خيلى ناراحت و غصه‌دار شد. بعد حضرت فرمودند:
جوان می‌شوى و داخل بهشت می‌روى؛ نه اینكه به بهشت نروی!!!

كسی‌ كه وارد بهشت می‌شود؛ وارد فضاى عشق و محبّت می‌شود. بهشت تجسّم یک دل عاشق و فضاى اهل محبّت و شهر اهل دل است. كسی كه اهل دل و اهل محبّت شد، نه پير می‌شود و نه می‌ميرد. به قول شاعر:

هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما

بنابراین اگر ميلاد حضرت علی اكبر علیه السّلام را روز جوان نام نهاده‌اند و ایشان را الگو و مقتداى جوان معرّفی كرده‌اند؛ به این معنا نيست كه اشخاصی مانند بنده كه پير شده‌ایم، بگویيم: ما نمی‌توانيم حضرت علی اكبر علیه السّلام را الهام بخش خودمان قرار دهيم.

ان‌‌شاءالله اگر دلمان دل جوانى باشد؛ كه كسی كه به علی اكبرِ امام حسين علیهماالسّلام دل بسته است، هميشه دلش جوان است؛ طبيعتاً همواره حضرت علی اكبر علیه السّلام برای ما یک الگوى الهام بخش است.

اميدوارم خداوند توفيق دهد از عرفان عجيب حضرت علی اكبر علیه السّلام که فوق‌العاده است؛ بهره بگيریم.

🌹این مبارک روز بر جوانان محبوب کشورمان بخصوص بر اعضای محترم جوان این رسانه اعم از دختر و پسر همایون و خجسته باد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬  حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان (15)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - دوشنبه هشتم اسفند ۱۴۰۱

🌐 نام خانوادگي مزیناني را تغییر ندادم

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️حاج حسن ناطقي مزیناني از پیشکسوتان و تعزیه خوانان مزینان بود که نه تنها در روز عاشورا سالها نقش جناب حر را به زیبایي هر چه تمام تر ایفا مي نمود بلکه در ایام دهه ی اول محرم و مناسبت های دیگر درنقش موافق خوان با صدای رسا و دلنشینش به فضای تعزیه خواني شور و معنویت خاصي مي بخشید.

محمد رضا ناطقي مزیناني فرزند خلف آن مرحوم بعد از درگذشت پدرش راه او را ادامه داده و به ایفای نقش جناب حر در روز عاشورای تاریخي مزینان پرداخت.

محمدرضا می گفت :

-از آنجایي که نام خانوادگي همه ی ما شامل پدر، برادران و خواهرانم درشناسنامه ناطقي مزیناني بوده و تنها من از میان آنها نام خانوادگي ام مزیناني است، بارها مرحوم پدر مي گفت :که خوب بابا جان، نام خانوادگی ما ناطقي مزیناني است ؛ چرا تو اقدام قانوني بعمل نمی آوری تا مشخصات شناسنامه ات را تغییر دهي به ناطقي مزیناني؟ من هم در پاسخ می گفتم: هر زماني که وقت اقتضاء کند به ثبت احوال مراجعه خواهم کرد و دستور و اوامر شما را به دیده ی منت اجرا خواهم ساخت و از این بابت لطفا نگران من نباشید. او هم می گفت بسیار خوب ،ببینیم و تعریف کنیم .ان شاء الله همین خواهد شد که محمدرضا می گوید!
تا اینکه درسال ۱۳۵۵ سرباز وظیفه شدم و پس از طی دوره ی آموزشي بقیه ی مراحل خدمت نظام وظیفه را در گارد شاهنشاهي سابق و بعنوان سرباز عادی گذراندم و در پایان سال ۱۳۵۶ منقضي خدمت شدم و از من بخیر و از آنها هم به سلامت.

در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ و باشروع جنگ تحمیلي ، از سربازان منقضي خدمت با عنوان احتیاط زیر پرچم،امر کردند تا خود را معرفي کنند.من که پس از معرفي برابر آن فرا خوان در یکي از واحدهای ارتش و در شهر آبادان و در جبهه ی ذوالفقاریه مدت طولاني به دفاع از میهن و سرزمینم و انقلاب اسلامي مشغول بودم مدتها گذشت درجبهه بودم و به دیدار خانواده ام نائل نشدم و دلم برای زیارتشان بسیار تنگ شده بود تا اینکه با اصرار توانستم از فرماندهانم مرخصی یک هفته ای بگیرم تا قدم به خاک پاک مزینان بگذارم و درضمن از خانواده و اقوام و همشهریان دوست داشتني حالي بپرسم و مجدداً با انرژی و نیروی بیشتر و تازه نفس تر از قبل به واحدمربوطه ام در جبهه ی ذوالفقاریه بر گردم.من به اتفاق چند نفر از دوستان سرباز دیگرم که آنها مزیناني نبودند اما شرایط مان مشابه بود با لنج خود را به شهر خرمشهر رساندیم.
اما به مدت یک روز هر چه تلاش کردیم درهیچ یک از شهرهای آن اطراف نتوانستیم بلیط قطار یا اتوبوس یا هر وسیله ی دیگری تهیه کنیم و مانده بودیم مستأصل که چه فکری کنیم تا مشکل حل گردد و از مرخصي که با چه زحمتي گرفته بودیم نهایت و کمال استفاده بهینه را با توجه به بعد راه طولاني ببریم.
تا اینکه بهر زحمتي بود خود را به شهر اهواز رساندیم تا بلکه از هوا پیمای(ساها) متعلق به نیروی هوایی ارتش درصورتي که خداوند عنایت کند استفاده نماییم .

هرچند می دانستیم که تصورش هم غیر ممکن به نظر مي رسید چه رسد به تحقق خواسته!! و آنجا هم با دربسته و پاسخ منفي مواجه شدیم.تا اینکه همگي نا امیدانه و مأیوسانه داشتیم بر می گشتیم به واحد مربوطه در ذوالفقاریه و قید مرخصی را بهر صورتي که بود زدیم.

هنوز از محوطه ی فرودگاه خارج نشده بودیم ،جناب سرگرد و چند نفر جناب سروان ناآشنا از رو برو می آمدند به طرفشان رفتیم تامشکل را با آنها در میان گذاریم تا بلکه خداوند عنایتي فرماید و راه علاجی پیدا شود.
من که با دوستانم همگي لباس سربازی بر تن داشتیم پس از ادای احترامات نظامي مسأله را با جناب سرگرد درمیان گذاشتم و ایشان هم به محض اینکه چشمش به اتیکت لباسم افتاد که نوشته شده بود (سرباز وظیفه محمد رضا مزیناني) از من پرسید که همشهری دکتر شریعتي مزیناني هستي ؟گفتم : بله جناب سر گرد! گفت: خوش به حالت ، گفتم : ممنون از لطف شما ، گفت : دکتر را دیده ای ؟ گفتم بله یک بار ؛ گفت خوشا به سعادتت ، گفتم : شما هم خوش خبر باشید، گفت : کي دیدیش ؟ گفتم : زماني که برای اقامه ی عزای عمویش مرحوم شیخ قربانعلي شریعتي به مزینان آمده بود. گفت : عجب ؟ بگو ببینم از نزدیک دیدیش یا از دور ؟ گفتم از نزدیک و آن زماني بود که پدرم از ایشان درهمان چند روز اقامتشان در مزینان، روزی را آن هم برای چند ساعت استراحت از ایشان دعوت بعمل آورد تا به منزل مرحوم پدر تشریف بیاورد و دکتر هم قبول کرد و آمد. مرحومه مادرم ،سیني چای بهمراه میوه و تنقلات دیگری آماده کرد و به من گفت مادر( محمدرضا ) سیني چای ومیوه و تنقلات را ببر تو اتاق برای مهمانها و من هم گفتم به چشم
وقتی وارد اتاق شدم به دکتر و جمع دیگر سلام کردم وچایی و میوه وتنقلات راگذاشتم جلو دکتر ودیگر مهمانها ،دراین لحظه بود که توفیق یار شد و برای اولین و آخرین باربود که دکتر را زیارت کردم. جناب سر گرد اظهار داشت ،کاش پدرمن از دکتر دعوت می گرفت تا تشریف می آوردند منزل ما تا به زیارت او مفتخر می شدم.

بهر صورت وقتي جناب سرگرد متوجه شد که آواره هستیم از اینکه وسیله نیست، گفت: با من همراه شوید تا شماها را به تهران ببرم ، همگي خوشحال و بدنبال او راه افتادیم و ما را سوار هواپیمای C.130 نمود و هواپیما به سمت اصفهان پرواز کرد و با توقف کوتاهي در آنجا و با پرواز مجدد به تهران رسیدیم.ناگفته نماند که جناب سر گرد موصوف که الآن نامش درذهنم نیست، خلبان هواپیما و آن چند نفر جناب سروان کمک خلبان یا اینکه مسئولیت دیگری داشتند.تا اینکه خودم را با اتوبوس از تهران به مزینان تجلي گاه دلها رساندم.

وقتي آب از آسیاب افتاد به مرحوم پدر گفتم که لطفا اصرار نفرمایید تا نام خانوادگي ام را تغییر دهم !! یا اینکه پسوند و پیشوندی به مزیناني اضافه کنم .
والدم گفت: چرا ؟ و من این خاطره را برای مرحوم پدر تعریف کردم که اگر عنایت خدا و اسم مزیناني و دکتر شریعتی نمی بود من الآن در آغوش گرم خانواده ام نبودم !!!شادروان پدر قدری خندید و اظهار داشت: هر طور که دلت خواست موافق نظرت هستم و منبعد دراین موضوع خاص اصرار نخواهم ورزید.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



از مزینان ما تا خراسان شما
نويسنده: علی مزینانی عسکری - یکشنبه سی ام بهمن ۱۴۰۱

🌐همسفربا سقراط خراسان استاد محمدتقی شریعتی مزینانی

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ زنده یاد استاد محمد تقي مزیناني (شریعتي) اعلي الله مقامه ازعالمان، مصلحان،متفکران، اندیشمندان، بیدارگران بزرگ روزگار و عصرحاضر در یکصد سال اخیر است او در دهه ی چهل شمسي مي گوید : «بشرامروز نیاز مبرم به دین دارد و این نیاز را تقریباً احساس مي کند ولي دینی جز نام اسلام نه بجا مانده و نه سودی که انتظار و توقع مي رود ازهیچیک ازادیان و مذاهب موجود مي توان برد » و ادامه مي دهد :«اسلام حقیقي و صحیح هم هماني است که بوسیله خاندان پیامبر( ص) و از طریق مذهب تشییع به ما رسیده است»۰
🔆با وجودمقام علمي والا و محیط به معارف اسلامي بخصوص مفسر قرآن کریم ،تقوای مالي و تحمل سختي ها و صبر شدیدعجیبي دربرابر مشکلات زندگي داشت بطوریکه حتي هدیه قبول نمی کرد و خودمي گوید :«راضی نیستم آنچه را که می گویم آلوده به مسایل مادی بشود»۰
🔹به شدت ازعدالت اجتماعي و برابری جانبداری می کرد و آنرا سازگار و منطبق بر دستورات و احکام اسلامي مي دانست و با فلسفه ماده گرایي بشدت مخالفت مي کرد۰ همچنین مخالفت شدید و علمي با نوشته های برخي نویسندگان از انتقادات نسبت به شیعه از جمله احمد کسروی دردههٔ بیست شمسي داشت.
🔹زنده یاد سقراط خراسان نسبت به زادگاهش« مزینان» انس، الفت ،عشق و علاقه خاص و مفرط و زائد الوصفي داشت و برای اینکه تا حدی به احساس استاد براین عشق عمیق دلیلي آورده شود بعنوان نمونه توجه شما خوبان را به ذکر یک خاطره ی جالب و شنیدني که تا کنون گفته نشده معطوف مي دارم


💠مرحوم پدرم تعریف مي کرد :« حسینیه ارشاد در اوایل دهه ی پنجاه شمسی از ایشان دعوت نموده بود تا چند جلسه سخنرانی کند و برایشان درنزدیکي ارشاد منزلی موقتاً به منظور استراحت و دید و بازدیدها درنظر گرفته بودند در یکي از آنروزها ازجمله پدر حقیر به اتفاق چند نفر از مزینانی های ساکن تهران مانندمرحومان حاج علي گلستاني، حاج قربانعلي تشت زر، حاج حسین سعادت، محمد شمشیری ، حاج عبدالحسین مزیناني شمیراني ، و....تصمیم به زیارت استاد مي گیرنددرهمان منزل روبروی ارشاد و چند ساعتي در محضر ایشان حدود بیست نفر ازهمشهریان دراین دیدار حضور داشته اند ۰

پدر مي گفت: ازاینکه پس از سالها فرصت دیدار چند نفر از مزینانی ها فراهم شده بود به حدی استاد خوشحال شده بود که دربیان نمي گنجد مرحوم استاد شریعتي از پدرم ( مرحوم حاج محمد جعفری) خواسته بودند که افراد را معرفي نماید چون که همگي از جمع حاضر ازنظر سني نسبت به استاد کوچک تر بودند و این نسل را چندان نمي شناخت لیکن پدران مرحوم شده از این جمع را که هم سن و سال با استاد بودند بخوبي مي شناخت۰
پدرم، آقایان را با نام و نام پدر و شهرت معرفي می کند و پس از سعی درمعرفي آقایان جز یک نفر آنهم حاج عبدالحسین مزیناني باشهرت خاص که نمي خواسته شهرت او را بدلیل رعایت شئونات اخلاقي بگوید و استاد هم جز آن یک نفر ، شناخت لازم را از بقیه حضارکسب و خاطراتی از پدران آنها برای جمع تعریف ونقل می کند که برای آنها شنیدنی بوده است در ادامه استاد مصّر است تا آن یکنفر بخصوص را بشناسد۰ وقتی پدر مي بیند استاد اصرار به شناخت دارند مجبور مي شود تا آن شخص را ازطریق شهرتش معرفي و به گپ وگفت پایان دهد و وقتي ناچار مي شود به شهرتش اشاره کند تا شناخته شود همگی از جمله استاد به شدت می خندند و این خنده چند دقیقه ادامه داشته آنهم خنده هایي از نوع خنده های مرحوم حاج قربان تشت زروچند نفر دیگراز مزینانی ها درآن جمع و محفل شادمانه درآن زمان که درنوع خود دیدني وتماشایي بوده است! جالب اینکه مرحوم حاج عبدالحسین از بیان شهرت خود ناراحت نبوده و استقبال هم مي کرده است!
جالب تر اینکه وقتي استاد از طریق شهرت، فرد مورد نظر را مي شناسد مي فرمایند ایشان را به خوبي مي شناسم ! چون در دوران کودکي در مزینان با پدرش همبازی و دوست صمیمي بوده ام وب هتر بود از ابتدا شهرتش را مي گفتي تابه این همه قیل و قال خاتمه داده مي شد این درحالي است که شهرت شخص موصوف طنز آمیز بوده و فقط با این شهرت در آن زمان شناخته مي شده ولاغیرخیلي تمایل داشتم تا اصل ماجرا و جزئیات آنرا تعریف کنم تا زنگ تفریحي باشدبراین مقدمه لیکن منوط است به متن مستقل ونسبتاً مطّول که دراین فضای نوشتاری محدود نمي گنجد و فضاو فرصت دیگری را اقتضا و طلب مي کند۰»

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬  حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان (14)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - دوشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۱

🔵پست و تلگراف مزینان

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی


حدود سی سال قبل یکی از دوستان دانشمندم که با اینکه مزینانی نیست اطلاعات خوبی از مزینان دارد و همیشه از مزینان به عنوان روستایی با مردمان سر زنده ؛ فهیم؛ متدین و خوب یاد می کند مجله سروش را که صاحب امتیاز آن صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است نشانم داد .
دراین ماهنامه که بنا به مناسبت های ویژه ای ازجمله هفته یا روز بزرگداشت پست و تلفن وتلگراف درگذشته یا وزارت ارتباطات و فن آوری اطلاعات امروز دو صفحه آن اختصاص داده شده بود به گرامیداشت یا پاسداشت این روز و گزارش جامع ومبسوطی از روند پیشرفت پست و تلگراف از آغاز تا آنروز دردوره های قاجار؛ پهلوی وجمهوری اسلامی به ضمیمه چندین تمبر گوناگون زیبا و دیدنی بعنوان یاد بود که بمناسبت هایی توسط آن وزارتخانه درادوار گذشته چاپ شده بود توجهم را جلب کرد.
در یکی از این تمبرها که بگمانم درسال 1298 شمسی چاپ شده بود تصویری زیبا ازیک تمبر که در ذیل آن نوشته شده بود « پست مزینان» زینت بخش موزه یا نمایشگاه شده بود و خودنمایی می کرد.
با دیدن این تصویرچشم نواز و آن زیر نوشته غرورم از خوشحالی مانند هرمزینانی دیگری به اوج خود رسید.
نمی دانید تا چه اندازه از دیدن این تصویر خوشحال کننده ؛خوشوقت شدم! و همان لحظه به یاد این بیت شعر معروف افتادم.
سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی
که ماهم در دیار خود سری داریم و سامانی

بعد از مشاهده تصویر مذکور بدلیل اینکه گزارشگر؛ رپرتاژ مورد بحث را از موزه تمبر آنجا تهیه کرده بود و توضیح داده بود که نمایشگاهی به همین منظور از سوی آن وزارتخانه ترتیب داده شده است آنهم بمدت ده روز به نمایشگاه مذکور مراجعه نمودم و این تصویر جالب توجه و مورد نظر را که در ابعاد بزرگ و در قاب مخصوص و شکیل و رنگی مثل دیگر تصاویر به دیوار نمایشگاه نصب شده بود ملاحظه کردم. .
شور و نشاطی که از این رهگذر همه وجودم را فراگرفته بود مزیدی بود بر احساسات وصف ناشدنی ام وآن اینکه نام مزینان درموزه این وزارتخانه می درخشد.برای هر مزینانی مایه ی مباهات و خرسندی است.

ای کاش در آن زمان موبایل می بود تا با گرفتن تصویری از آن و ظاهر ساختش در پستخانه یا مخابرات مزینان بعنوان قدمت تاریخی نصب می شد تا علاوه بر تعمق و تفکر در جایگاه شایسته مزینان و با دیدن آن ازاین رهگذر شور وشعف زائد الوصفی درهر بیننده ای متجلی می گشت تا خاطره جالبی باشد افزون برهمه افتخارات دیگر مزینان ما که چنین جایگاه شایسته و منحصر به فردی در گذشته های دور داشته است.
ناگفته پیداست که این افتخار سوای همه موهبت های دیگری است که برخی از آنها در شاهدان و دیگر رسانه های محلی به تناسب حوصله خواندن مخاطبین تا کنون نوشته شده و از نظر بیشتر شما فرهیختگان و محبوبان گذشته یا توسط دیگر همشهریان شفاهاً به سمع و نظرتان رسیده است.
البته موزه مذکور در حال حاضر همه روزه به استثنای ایام تعطیل به نشانی میدان امام خمینی (ره) درتهران به روی علاقمندان باز است.

🔴درقسمت قبل اشاره داشتیم که بطور دقیق پست و تلگراف خانه در مزینان قریب 140 سال قدمت دارد و بنای آن از همان ایام تا حالا در همین نقطه فعلی بوده و همچنان آغوش باز خود را برای مهمانانش گشوده است.
خاطره ای که امروز می خوانید مربوط است به اینکه چگونه مزینان توانست از نعمت داشتن پست و تلگراف بهره مند گردد؟

آنطور که دعا گو از بزرگان مزینان در سالهای دور شنیده ام و آنها هم به همین اعتبار ازنسلهای ماقبل خود به یاد دارند داستان به این صورت بوده که:
🔴در ابتدا وقتی کارگزاران وقت در آن ایام مصمم اند تا در مزینان آنهم با توجه به شرایط ویژه ای که داشته از جمله قرار داشتن درمسیر جاده ابریشم و در بین راه شاهرود به سبزوار و همجواری با تعداد زیادی روستا و.... پستخانه را به این روستا بدهند اهالی یکی دو تا از روستاها که بنا ندارم بدلیل ایجاد شکاف در وحدت از آنها نامی ببرم با این تصمیم مخالفت داشته اند! و مدعی بوده اند که باید روستای ما از این فرصت منتفع باشد نه مزینان!!!
هرکدام هم شواهد و قرائنی دال بر این ادعا داشته اند و از هر موقعیتی برای به کرسی نشاندن تصمیم خود دریغ نکرده اند و تمام سعی وتلاش خود را در این راه حتی با دولتمردان آن روزگار مصروف داشته اند تا روستای خود را برای کسب این امتیاز نسبت به مزینان محق جلوه دهند که درنهایت به پیشرفت وآبادانی زادگاه و روستایشان و رفاه بیشتر هم ولایتی هایشان منجر شود.
🔴وقتی چنین رقابتی مشاهده می شود و بزرگان مزینان متوجه می شوند که این تلاشها و رفت وآمدها حتی به تهران و مشهد هم کشیده شده اینجاست که ریش سفیدان مزینانی فرصت را از دست نمی دهند و بیکار نمی نشینند.
درنشستی آن زنده یادان و با مشورت و چاره اندیشی درنهایت متفق القول می شوند که به شرح ذیل عمل کنند زیرا براین باور بودند که تنها راه فائق آمدن بر مشکلات و موانع وحدت است نه تشتت و پرا کندگی
.... براین مبنا آنها در ابتدا منزلی وسیع توسط یکی از مزینانی های خیّر و نیک اندیش درهمین محل فعلی مخابرات به رایگان به پست وتلگراف واگذار میکنند و این اقدام را به گوش مسئولین امر می رسانند که ما ساختمان هم برای مخابرات در اختیار گذاشته ایم و نیاز نیست تا مخابرات هزینه کند وساختمان یا مکانی را از بودجه خودش تدارک ببیند.
🔴وقتی مسئولین امر از شهرستان تا استان و تا پایتخت متوجه می شوند که هر روستا تلاش می کند تا مخابرات را به روستای خود ببرد مقامات پیشنهاد می دهند برای رفع مشکل خود بزرگان یا اهالی به تفاهم بر سند تا قضیه فیصله یابد و برای ما تفاوت نمی کند که پستخانه در کجا باشد؟ هر‌چند پر واضح است« مزینان» استحقاق بیشتری دارد.
رایزنی ها و گفتگوهای بزرگان روستاها بی حاصل بوده و هر کدام بر طبل حقانیت خود در این جهت می کوبند.
تا اینکه پس از مدتی نسبتا طولانی فصل الخطاب استاندار وقت خراسان تعیین می گردد و موافقت می شود که تصمیم ایشان حتی برای رده های بالا از جمله وزارتخانه قابل اجرا باشد.
🔴اهالی مزینان وقتی متوجه می شوند که فصل الخطاب؛ صلاحدید شخص استاندار است هر روزه چند نفر متشکل از مرد و زن در ساختمان واگذار شده دور هم جمع می شوند و به نشانه این‌که ما پستخانه می خواهیم از صبح ‌تا شب درآن بنا می نشینند.
تا این که خبر نشست به گوش استاندار وقت می رسد و خود شخصا بهمراه چند نفر از همکارانش از مشهد به مزینان می آیند و گفتگویی صورت می گیرد بااین مضامین...

استاندار:
سلام؛ چرا اینجا نشسته اید؟
مردم:
سلام علیکم؛ ما پست و تلگراف می خواهیم!
استاندار:
درخواست پستخانه مقدماتی دارد روشهای قانونی می طلبد وباید از مسیر قانون و مقررات طی شود نه به این شیوه ای که اتخاذ کرده اید!!! این شیوه تبعات منفی دارد و نوعی جرم است.
مردم:
جناب استاندار؛ از کجا ما بدانیم که این روش نوعی جرم تلقی می شود؟
استاندار:
شما باید سطح اطلاعات و آگاهی های خود را بالا ببرید تا بفهمید که این حرکت نوعی اعتراض بوده و مجرم تلقی خواهید شد!
مردم:
جناب استاندار آیا بهره مندی از پست و تلگراف در ارتقای سطح آگاهی های مردم مؤثّر است یانه؟
استاندار :
قطع به یقین این چنین است که شما می فرمایید.
مردم:
بسیار خوب جناب استاندار ما از فرمایشات جنابعالی استفاده می کنیم و عرض ما اینست که به ما مخابرات بدهید تا سطح آگاهی هایمان ارتقاء یابد تا بدانیم که این نوع حرکت جرم تلقی می شود .
وقتی استاندار با این نوع پاسخ منطقی مواجه میگردد وحرفی برای گفتن ندارد دستور می دهد تا پستخانه به مزینان داده شود.
آری اینچنین بود برادر

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



شریعتی در آیینه خاطرات مردم مزینان(۱)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - پنجشنبه بیستم بهمن ۱۴۰۱

🌐همه ی شما مستأجران مزینان هستید!

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️..... یکی ازاقوام بنام حاج عبدالحسین مزیناني که دربین بستگان به حاج عبدالحسین شمیرانی مشهور بود که چند سال قبل به دیار حق شتافت و خدایش بیامرزد مردی بود خوش تیپ و قوی هیکل و بسیار شوخ طبع و از همه مهمتر عرق خاصی نسبت به زادگاهش مزینان داشت وحتی قبل از فوت اصرار داشت تا فرزندانش او را در مزینان به خاک بسپارند که درطول عمر پربار خویش کمک های مالي زیادی به مزینان به صورت آشکارا یا پنهاني می کرد که از آنجمله کمک به ساخت ساختمان بهزیستي مزینان درچند نوبت را میتوان برشمرد منزلي داشت کلنگي در بهترین نقطه تهران و در شمیران سه راهی فرمانیه روبروی سفارت ایتالیا به مساحت تقریبي ۳۰۰ متر مربع

...ناگفته نماند که این خاطره برمی گردد به سال ۱۳۷۸از آنجایی که ملک مذکور در بهترین نقطه فرمانیه واقع شده بود و در آن منطقه افراد پول دار و متمکن و متمول سکونت داشتند لذا خریداران زیادی بودند تا زنده یاد حاج عبدالحسین را راضی کنند به فروش آن و حتي برای رسیدن به هدف خود حاضر بودند تا مشتریان وجه بیشتری از عُرف ارزش ملک مذکور بپردازند.
تا اینکه یک شرکت سهامي ساخت و ساز آنقدر رفتند و آمدند تا عاقبت حاج آقای مزیناني را به فروش راضي کردند.
با عنایت به اینکه حاج حسین سواد خواندن و نوشتن نداشت تا مبادا کلاه گشادی خریداران سرش گذارند !!! از بنده (جعفری) خواست تا کمک کنم و نمایندگی اورا هدایت و درمعامله ناظر وحضور فعالي داشته باشم لذا ناگزیر شدم تا خواسته حاج حسین را اجابت و با کمال میل و بصورت افتخاری این مسئولیت تاریخي راپذیرفتم.

محل ساختمان دفتر مرکزی شرکت در ابتدای خیابان شهید مطهری فعلي یا تخت طاووس سابق و دقیقا بر خیابان دکتر علي شریعتي قرار داشت که محل برگزاری جلسات در آن دفتر تشکیل می گردید.
دراولین جلسه که با حضور بنده و مالک ملک از یکسو و حدود پنج، شش نفرکه همگی مهندس راه و ساختمان و تحصیلکرده آمریکا بودند ازطرف مقابل دور یک میز نشستیم.

پر واضح است که در اینگونه نشست ها ابندا باید هریک از افراد خود را به اسم و شهرت معرفی کنند تا شناخت بیشتری از همدیگر داشته باشند تا امکان گفتگو و بحث استمرار داشته باشد.
بنده جعفری شروع کردم به کلید زدن و استارت شروع جلسه و ابتدا حاج آقای مزیناني را که صاحب ملک بودند معرفی نمودم ومتعاقب آن خودم را بعنوان ناظر بر تشریفات معامله
وقتی طرف های مقابل قبل از معرفي خود نام «مزیناني» را شنیدند رییس آن گروه ابراز داشت این نام به گوش من آشناست ومزینان را شنیده ام ممکن است قدری از مزینان اطلاعات بیشتری بدهید تا آگاهی هایم درمورد آن کاملتر گردد.
ابتداً بنده مصمم بودم تا پاسخ سئوال کننده را درحد وقت جلسه بدهم که حاج حسین بدون مقدمه این فرصت را از حقیر گرفتند و از آنجایی که حس عجیبي به مزینان و مزیناني داشتند اظهار نمودندکه اولا شما چطور مزینان را نمیشناسید !!! ؟ بخصوص اینکه همگي شما مستأجر مزینان ما هستید!!!!
آنها با تعجب پرسیدند براساس کدام اصل و مبنا یا سند این فرمایش را می فرمایید!!!!؟
باز حاج حسین مجبور شد تا پاسخ عمیق تر و بیشتری به آنان بدهد وادامه داد که ببینید آقایون نه تنها شما بلکه تمام ساختمانها و مغازه ها و پاساژها و راحتتون کنم همه ملک و املاکی که از پیچ شمیران تا تجریش دراین خیابان ده کیلومتری واقعند مستأجر مزینان ما می باشند!!!
باز مهندسین با تعجب بیشتری سئوال کردند که چرا جناب حاج آقا؟
مرحوم حاج حسین ادامه داد: برای اینکه نام این خیابان و همه خیابانها و بیمارستانها و پارک ها و بولوارها و مراکز علمی و تحقیقاتی و پژوهشی، نه تنها در ایران بلکه در سراسر دنیا که بنام زنده یاد دکتر شریعتی نامگذاری شده دراصل باید دکتر علي مزیناني اسم گذاری می شد چون مشخصات صحیح دکتر علي شریعتي درشناسنامه دکتر علي مزیناني است و به اشتباه روی تابلوها قید گردیده و صحیح آن دکتر علي مزیناني (شریعتي) می باشد و برعهده شورای نامگذاری اماکن شهرداری است تا این نقص را از روی تابلوها برطرف سازد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان...(12)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - یکشنبه دوم بهمن ۱۴۰۱

💠 آبروی مؤمن

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️سال ۱۳۴۵شمسی در بازار مزینان بودم، بزرگترها تقریباً در وسط بازار مشغول صحبت بودند بخصوص اینکه فصل بیکاری کشاورزان بود و می گفتند: در طول پنجاه سال زندگی در مزینان که ما به یاد داریم فقط یک مورد طلاق آن هم به دلیل پزشکی نه عدم تفاهم زوجین صورت گرفته است ! مرحوم شیخ قربانعلی شریعتی رضوان ا.‌‌..تعالی علیه که از فلاسفه ی زمان و عصر خود بودند و محیط به اکثر علوم جدیده و قدیمه بر حسب اتفاق شرف حضور داشتند.

شخصی که عادت داشت از همهٔ رمز و راز اتفاقات و حوادث چه تلخ چه شیرین چه عمومی چه خصوصی مردم مطلع باشد از جمع موجود پرسید دلیل و علت جدایی فلانی از فلانی چه بوده؟ یک نفر از جمع حاضر تا می خواست پاسخ شخص سئوال کننده را بدهد من دیدم مرحوم حاج آقای شریعتی به آرامی دست بر دهان ایشان گذاشتند و فرمودند:
-حق نداری به سئوال پاسخ دهی!

دیگران پرسیدند: چرا حاج آقا؟

شیخ قربانعلی:
-شما حتی اجازه ندارید در مورد همسر خودتان که حق شرعی و قانونی بر او دارید اظهار نظر کنید چه برسد به همسر دیگری که نه شرع و نه عرف و نه حدود قانون این اجازه را به شما می دهد! مضافاً اینکه حق نداریم به هر سئوالی پاسخ دهیم! پس از آن به شخص سئوال کننده محترمانه گفت:لطفاً قبل از بیان هر سئوال به تبعات آن فکر کن ،کمی هم اندیشه کن پیرامون یک موضوع ...
دیگران به سفارش و تأکید معظم له گوش دادند و عمل کردند.

این نوعی بیان فضیلت های اخلاقی بود که درجامعهٔ آن زمان در بین اکثریت قاطع مردم ساری و جاری بود و طبیعی است که وقتی فضای حاکم بر جامعه مبتنی بر فرمایشات گهر بار اولیای دین باشد و مردم خود را مقیّد به لزوم رعایت دستورات و فرامین الهی و اسلامی بدانند و به آنها عمل نمایند خروجی و نتیجه اش، برخورداری از مواهب و سعادتمندی در دنیا و آخرت خواهد بود.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬  حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان (9)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - چهارشنبه چهاردهم دی ۱۴۰۱

💠 لقب «دیمه.....»

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️خانواده ی بزرگ و جلیل القدر« دیمه» نیز یکي دیگر از این مجموعه است که حُسن اخلاق و اوصاف حمیده وپسندیده وخوش رویي در گفتار ورفتار و کردار آنان به خوبي متجلي وپیدا ست

حُسن خلق از اعظم ترین نعم الهي است که موجب بسط رزق ومحبوبیت نزد خالق و مخلوق مي گردد و باعث راحتي انسان در زندگي است از این رو افرادی که متصف به اخلاق نیکو هستند به درجات عالي وکمال مطلوب نزدیک ترند.
برابر فرمایش حضرت ختمي مرتبت(ص) خُلق نیکو لطیف ترین حقیقت در آیینه است وسنگین ترین وارزشمند ترین گوهر در ترازوی عمل وچون انگشتر که زینت دست است.خوش خُلقي و خوش خویي نیز زینت انسان است.

◀️ اما چرا به این خانواده ی محبوب وتبار آنها لقب« دیمه » داده اند؟

در ابتدا لازم است گفته شود؛ زنده یاد حاج محمد مزیناني که بعدها به «حاج محمد دیمه» مشهور شد چهار پسر ویک دختر دارد به نام های مرحومان حاج‌اکبر و حاج اصغر‌ودو پسر ویک دختر دیگر که خوشبختانه وخدارا شکر درقید حیات اند شامل: آقایان غلامرضا وغلامحسین ‌و سرکار خانم ربابه

آن طور که از مرحوم حاج اکبردیمه و در زمان حیاتش (با حضور فرزندش آقا مرتضي ) سوال کردم که چرا و به چه علت لقب دیمه به خانواده ی شما داده اند؟ در جواب گفت:
ابوی بنده مرحوم حاج محمد فردی بوده کشاورز وبسیار فعال وکوشا وساعي ودرعین حال با انگیزه وخستگي ناپذیر واساساً در باور و قاموس او چیز هایی از قبیل سختي یا دشواری یا امور پیچیده ومشکلات کاری ولا ینحل وجود نداشته است.

در فعّال بودن مرحوم پدرم همین اندازه بگویم که؛ قبل از طلوع خورشید به صحرا مي رفته وبه هنگام غروب هم به دلیل تاریکي دست از کار مي کشیده وشیفتگی و عشق وی به کار وتلاش درامر کشاورزی اولاً: زبانزد بوده ثانیاً :موجب گشته تا غالباً اولین نفری باشد که به صحرا برود وآخرین نفری باشد که به روستا بر گردد !! ضمن اینکه تشنگي وگرسنگي وخستگي از کار بي معنا و نامفهوم و چندان اهمیتي برایش نداشته است تا در وقت معلوم ومعیني صبحانه یا ناهار یا شام بخورد یا به اصطلاح به خودش برسد.

در ادامه حاج اکبر اظهار مي داشت:
وقتي ایشان در برابر سوال برخي از اهالي مزینان قرار مي گیرد مبني بر اینکه دلیل عدم خستگي از این همه کار وتلاش وفعالیتت چیست که حتي دربرابر گرسنگي وتشنگي خم به ابرو‌نمياری ؟ در پاسخ و با گویش مزیناني مي گوید:
مَه دیمه یُم... من دیمه هستم.
و همانگونه که در کشاورزی دیمه کاری توجه لازم وکافي مد نظر کشاورزنیست و وابستگي به آب وکود و سم پاشي و دیگر مراقبت ها ی لازم نداردو صرفاً بذر پاشیده مي شود وبه امید خدا رها مي گردد... من هم اینگونه ام....
به عبارت دیگر؛ خستگي حالیم نیست . ضمن اینکه درقید وبندصبحانه وناهار وشام خوردن وتوجه ورسیدگي به آن مفهومي که دیگران برداشت وعادت دارندتا در وقت معیني غذا بخورند... نیستم.
لذا مردم از این زمان به مرحوم ابوی لقب «دیمه» مي دهند ومتعاقب آن به «حاج‌محمد دیمه» مشهور مي شود.

🌹ذکر این نکته نیز خالي از لطف نمي باشد که از میان چهار پسر زنده یادحاج‌محمد دیمه تنها غلامحسین را غالباً اهالي به دیمه صدا نمي زنند بلکه به او «گُرجي »مي گویند.
دلیل این شهرت نیز بي مسما نبوده وگفته شده با توجه به اینکه مشارالیه به هنگام تولد نوزادی خوش قیافه و سزخ و سفید و به اصطلاح تو دل برو بوده؛ از این رو خانواده اش به او «گرجي» گفته اند وبه تبع آن همشهریان نیز اورا گرجي صدا مي زنند.

محتاج توضیح است که؛
گرجي نام قومي از اقوام قفقاز یا گرجستان امروزی است که اهالي آن کشور به ویژه زنان گرجي درحُسن جمال وتناسب اندام و در ظرافت ولطافت؛ شهرت جهاني دارند.
از سوی دیگر چهار حرفي که از آنها کلمه «گُرجي» ساخته شده در عُرف این چنین تعریف شده است‌. .
گ: حرف اول گُل به معنای زیبا چون گل
ر: حرف اول روی به معنای چهره
ج: حرف اول جوان به معنای شاداب
ی: یای نسبت است
بنابراین «گرجي» یعني نوزاد یا فردی که نشاط وشادابي او بر چهره اش چون گل آشکار است.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

| نظر


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



🎬حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان(8)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - شنبه دهم دی ۱۴۰۱

💠خاطره ی خواندني از زنده یاد عمو حاج غلامحسین مزیناني( آفاق)

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️ پر واضح است که همه ی انسانها فطرتاً شادی را دوست دارند و به کارهایی که موجب فراهم‌کردن شادی و نشاط دیگران مي شود علاقه دارند و نیز از آن استقبال مي کنند چرا ‌که شادبودن و شادی آفریدن امری است فطری و غریزی که در نهاد هر انساني وجود دارد لیکن شدت وضعف دارد.

از این رو دین نجات بخش اسلام پیروانش را به مسرت زیستن توأم با نشاط تشویق و ترغیب می کند. همچنانکه پیامبر اکرم وائمه معصومین صلوات ا... علیهم همواره لبخند برچهره داشتند وبا گشاده رویي و حالتي بشاش با مردم برخوردمي کردند.
در روایات اسلامي آمده که رسول خدا(ص) به هنگام سخن گفتن حتی در حالت عادی و طبیعي تبسم بر لب داشتند.

در کتاب نفیس نهج الفصاحه حدیث ۱۶۰ مي خوانیم:خداوند فردی را که شوخي طبيعی مي کند و در مزاح خود راستگوست مؤاخذه نمي کند.
و نیز حضرت امیر (ع) مي فرماید: خوشرویي احساني است بي هزینه (غررالحکم و دررالکلام: حدیث ۱۵۰۳)

اساساً مردم خونگرم مزینان از لحاظ خصوصیات اخلاقي نوعاً مردماني خوش بزم و خوش مشرب واهل دل اند ضمن اینکه به هنگام شوخي مراقب چار چوب ها و شئونات اخلاقی هستند و سعی دارند تا از به کار بردن الفاظ بد و دور از اخلاق اجتناب کنند تا جنبه ی غیبت نداشته باشد و فضا را صرفاً به سمت و سویي بکشانند که با بیان مطالب طنز موجب خنده وشادی و در نهایت انبساط روحی ودل بازی اطرافیان خویش شوند.

یکي از چهره های بذله گوی مزینان که همواره سعی داشت تا دمي را غنیمت دانسته و دیگران را شاد و سرحال و قبراق کند زنده یاد« حاج غلامحسین آفاق» بود که مطالب وخاطرات طنز و خنده دار را بازگو مي کرد ومهم تر ازهمه اینکه آنچه که مي گفت في البداهه بود که این خود‌نوعي هنربه شمار مي رود که در کمتر اشخاصي مي توان سراغ داشت مضافاً این که دراین رابطه ید طولا وتبحر فوق العاده عجیبی داشت به طوریکه زبانزد خاص و عام بود.

◀️ گفته شده که در سالهای دفاع مقدس وقتی نیروهای متجاوز بعثي برخي از شهرهای ایران را بمباران و موشک باران مي کردند ومردم ناگزیر مي شدند تا برای مدتي کوتاه به اماکن دور دست و خارج از بُرد موشک ونقاط ایمن از بمباران هوایي بروند چند خانواده از اقوام آن روانشاد به مزینان مي روند تا برای چند روزی مهمان وی باشند.

در یکي از این روزها در حین صبحانه خوردن که درضمن همه ی بند و بساط صبحانه از شیر و کره و پنیر و نیمرو و نان داغ و تازه آنهم در سفره ی مجهزی به وسعت طول اتاق فراهم و مهیا بوده ونیز آن مرحوم سرگرم پذیرایي پای سماور ؛ یکي از مهمانان رو مي کند به حاج غلامحسین و مي گوید :عمو
حاج غلامحسین : جان عمو
مهمان: در نظر دارم مشورتي با شما کنم.
حاج غلامحسین: موجب مباهات است خواهش می کنم بفرمایید.
مهمان: فکر مي کنم که : چنانچه خانه و دیگر وسائل و ملزومات را در محل سکونت بفروشیم واز این راه پول و پله ای فراهم کنیم وسکونت را به مزینان انتقال دهیم و مثل شما از هوای سالم و پاک و آسمان صاف وتمیز و مطبوع و بدون آلودگي همچنین مواد غذایی طبیعی وارگانیک مثل شیر وکره و عسل وتخم مرغ رسمي و پنیر وماست محلی و گوشت ومرغ ونان طبیعي و.... استفاده کنیم تا معنا ومفهوم زندگی را برای چند صباحي هم که شده بهتر درک و لمس کنیم خواستم نظر مبارکتان را در این مقوله جویا شوم که آیا به صلاح مي دانید یا نمي دانید؟
حاج غلامحسین: هرچند فرمایش تان دقیقاً منطقي است اما توصیه مي کنم هرگز چنین فکری را نه تنها عملي نفرمایید بلکه اساساً به مغزتان راه ندهید.
مهمان: چرا و برای چه عمو جان؟
حاج غلامحسین: آهان! جانم که شما باشيد؛ این که مي بینید همه چیز خدا را شکر در سفره از انواع اطعمه و اشربه و همین گونه شام وناهار مفصل ومیوه های رنگارنگ ودیگر تنقلات و نعمات موجود‌ و فراهم است گمان نکنید که در طول سال این بند و بساط بر همین منوال است و نیز روزگار بر وفق مراد بلکه تمام این اوضاع و احوال فعلي که مشاهده مي فرمایید از شما چه پنهان که از طریق قرض و قوله فراهم وتدارک دیده شده وبه محض اینکه شما گرامیان تشریف ببرید به محل سکونت تان نا گزیرم تا بیلم را روی دوشم بگذارم و در صحرا از صبح تا شب خون و عرقم یکي شود تا آیا پس ازگذشت ۶ ماه کار وتلاش شبانه روزی موفق شوم قرضم را ادا کنم یا موفق نشوم..

به عبارت بهتر؛ عموجانم الهي تصدقت گردم و الهي فدااایت شوم: واقعیت امر این است که در حال حاضر صدام لعنتي بمب ها و موشک ها را تو خانه ی من و روی سر من اِنداخته نِه شهر و خَنِه ی شما !!! آره عزیز دلوم؛ قربونت رِوُم الهي ور دورت بِگردوم الهي😄

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



هیئت علی اکبری مزینان (2)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - جمعه بیست و پنجم آذر ۱۴۰۱

🌐مروری بر تأسیس هیئت جوانان شاهزاده علي اکبر(ع) مزینان

🖌نویسنده و محقق: علي جعفری مزیناني

مراسم عزاداری هیئت علي اکبری در ایام محرّم به مدت شش سال آن هم با کیفیّتي که در قسمت قبلي اشاره شد در مدرسه ی علمیّه ی یا حوزه ی علمیّه ی شریعتمدار مزینان و در دهه ی اول ماه محرّم تشکیل می گردید و علاوه بر سخنراني و روضه، نوحه خواني و مرثیه خواني درمناقب و محامد اهل بیت علیهم السلام ؛ زنجیر زني عاشقان و ارادتمندان به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه آلاف التحیة والثناء تکمیل کننده و زینت بخش معنوی مراسم عزاداران بود .

از آنجایي که انسانهای نیکوکار و خیر اندیش سرمایه های عظیم و گنجینه های ارزشمند برای جامعه اند که فکر و عمل وهستي خود را خالصانه درراه خدمت به بندگان خدا قرار می دهند شایسته و ضروری است تا از بانوی خیّر و نیکوکار مرحومه ی مغفوره (#حاجیه_بي_بي )همسر زنده یاد محمدباقر سخاور که زمین فعلي هیئت ( جنب تکیه ی بالا ) به آن مر حومه تعلق داشت اهداء و وقف هیئت علي اکبری مزینان کرد؛ یادی شود.

پس از رحلت زنده یاد حاج شیخ قربانعلي شریعتي مزیناني ،شادروان حاج شیخ محمود شریعتي مزیناني خطیب توانا و سخنور نامي که مهارت خاص و حافظه ی قوی دربیان تاریخ و وقایع اسلامي داشتند و سالهای متمادی اهالي محبوب مزینان وسایر روستاهای همجوار از وجود با برکت و علم و دانش دیني اسلامي آن عالم شهیر و بزرگوار بهره ی لازم را مي بردند سخنراني و روضه خواني هیئت را آن هم به مدت سیزده سال پیاپي تا زمان حیات پرافتخار و سودبخشش بر عهده داشتند و اعضای معزز و دیگر مستمعین را در آگاهي بخشي علوم دیني و اسلامي به فیض لازم مي رساندند . روحش شاد.

پس از تأسیس و شکل گیری هیئت ؛ هر اندازه زمان به جلو مي رفت مؤسسین و اعضاء نسبت به توسعه و فراهم کردن امکانات و ملزوماتي که برای اداره ی یک هیئت آنهم با امکانات محدود و مشکلات و موانع موجود آن عصر و زمان و برخورداری هیئت از تعداد اعضای چشمگیر ضروری تر به نظر مي آمد و ناگفته نماند که خرید این اقلام کار چندان ساده و آساني به نظر نمی رسید از این رو توجه خاصي مي طلبید.
چرا که گاهي این اقلام صدها مورد را شامل مي گردد تا امور جاری هیئت به سمت و سوی تجهیزات کامل تر و آبرومندتر در همه ی ابعاد عینیٌه،فرضیّه و متصوّره با شتاب هر چه بیشتری به پیش رود که البته عنایات ولطف الهي و توجهات خاصّ حضرت سیدالشهداء علیه السلام مهمترین عامل مؤفقیت مؤسّسان و استمرار این حرکت الهی و معنوی بود.

در ضمن با مدیریت صحیح تر و ملاحظات همه جانبه تر و استفاده های بهینه و سود بخش تری از این پایگاه مذهبي وعزاداری مي شد.بطوریکه مي توان گفت برنامه های پیش بیني شده وتدارک دیده شده منحصر و محدود به ایام ماه عزاداری محّرم نبوده و فراگیر است که از آن جمله مي توان به بر گزاری مراسم ختم عزیزان متوفي ، شهادتها ،ولادتها ، آیین های مذهبي،قرائت زیارت عاشورا و ده ها برنامه های متنوّع دیگر از این دست همراه با پذیرایي و اطعام در طول سال و دربستر زمان را برشمرد.

به هنگام تایپ نوشتار امروز به یاد بیتي از سروده های حضرت سعدی شاعر شیرین سخن و پر آوازه ی ایراني افتادم که:
قدی که بهرخدمت به مردم علم شود
بهتر زقامتي است که به محراب خم شود.

✍️از آنجایی که اشخاص مسئولیت پذیر با قبول مسئولیت های بزرگتر عامل تعیین کننده و مهمي برای تسریع روند پیشرفت های فردی و اجتماعي و روابط بین فردی اند؛ موجب انجام بهتر و صحیح تر امور مي شوند از سویي اشخاص مسئولیت پذیر به دلیل پاسخگو بودن قابل اعتمادند و جلب اعتماد دیگران یکي از زمینه های مهم پیشرفت است لذا عزیزان و بزرگواراني که در جایگاه مدیر یا سرپرست یا سر دسته ی هیئت قرار می گیرند باید دارای ویژگی های ذیل باشند تا از عهده ی وظائف بر آیند و مآلاً موجب سروسامان دادن به کارها و پیشرفت امور شوند و از رسیدن به جایگاه شایسته دوراز انتطار نباشد.
1_اعتماد به نفس داشته باشند
2_ فعال و پویا باشند
3_شکست ها و نارضایتي ها را بپذیرند و در صورت لزوم انعطاف داشته باشند.
4_صلاحیت و شایستگي کارهای محوّله را داشته باشند همچنین وظیفه شناس باشند.
5_مسئولیت ‌پذیر و متعهد بوده وقابل اتکاء و پشتیباني باشند.
6_صادق و وفادار و ازهمه ی اینها مهمتر خوش بر خورد وخوش اخلاق باشند و احترام و اکرام عزاداران ومهمانان و اعضاء را داشته باشند وبه طریق اوليٰ و مراتب بالاتر؛اعضاء هم به نوبه ی خود با مدیر یا سردسته حُسن همکاری را مبذول دارند واز تصمیمات یک جانبه یا چند جانبه گرایي پرهیز کنند.

با توجه به ویژگي های ذکر شده؛ پس از آن که زنده یاد مرحوم سید حسن حسیني مزیناني فرزند مرحوم سید قربان درسال ۱۳۶۷شمسي ودرسن ۶۹ سالگي رُخ در نقاب خاک کشید و مطابق وصیّتنامه ی آن زنده یاد در آرامستان بهشت علي (ع) مزینان، پیکر پاک آن خادم آل الله و مخلص درجوار رحمت حق آرام گرفت و به خاک سپرده شد ؛برابر نظر هیئت مدیره ی وقت و پیشکسوتان ؛مدیریت یا سر پرستي یا سِمَت سردسته هیئت را به روانشاد #حاج_سید_محسن_جلالي_پور_مزیناني که خود یکي از چهره ها و عضو فعّال و دلسوز هیئت بود سپردند که به مدت بیست و پنج سال متمادی در این جایگاه؛ خدمات صادقانه داشت واز آنجایي که آن سید جلیل الشأن با نفوذ ؛ مورد وثوق خیرّین در تهران بود توانست در طول مدیریتي شایسته ی خود کمک هایي را از آنها دریافت کند و با وجه نه چندان ملحوظ که هیئت ذخیره داشت همچنین کمک سایر اعضاء و خیّرین با کفایت و همشهریان مزیناني درسال ۱۳۸۵ شمسي بنای قدیمي و کلنگي هیئت از اساس تخریب و درعوض ساختمان وسیع و آبرومندی را با معماری خاصّ آن زمان بنا و به اتمام رساند که دراین مسیر و کار خدا پسندانه زحمات خالصانه و طاقت فرسایي را به منصه ی ظهور و بروز رساند.
لازم به یاد آوری است که زنده یاد ابراهیم کربلایي حسین مزیناني شوهر خواهر آن مرحوم که خود یکي از مؤسسین هیئت بود که بعداً شهر مشهد مقدس را برای سکونت همیشگي انتخاب کرد و تا لحظه ی حیات خود در همان شهر ماندگار شد و تا زماني که درقید حیات بود؛ همه ساله یک شب از هزینه های هیئت را تقبّل نموده و افتخار میزباني عزاداران را داشت همچنین در کنار این مدیر توانمند از لطف همکاری و همیاری لازم با ایشان مضایقه و دریغ نورزید.

ذکر این نکته ضروری است که در طول زمان مدیریتي روانشاد حاج سید محسن با هدف این که کوچه ی بن بست منتهي به هیئت و مشرف به بازار مزینان که چند باب منزل مسکوني را دربر مي گرفت و مانع رفت و آمد دستجات عزاداری بود از طرفي نمای هیئت قدری بهتر جلوه گری نماید منازل مذکور و متعلق به مرحومان حاج حبیب الله کربلایي محمد رضای مزیناني و حاج اکبر صباغ مزیناني و رمضانعلي تختي مزیناني که بذل همکاری وهمیاری را برای فروش با مدیر و متولیّان هیئت بعمل آوردند خریداری گردید که با اجرای برنامه ی تخریب این منازل ؛ عرض کوچه بیشتر و رفت و آمد راحت تر و به سهولت صورت گرفت و از آنجایي که هیئت تا حدودی مشرف به بازار از طریق این کوچه شد درنتیجه چشم اندازی زیبا تر و واقعي تری پیدا کرد.
روان این عزیزان آرمیده در جوارحقّ شاد...

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



هیئت علی اکبری مزینان (۱)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - جمعه بیست و پنجم آذر ۱۴۰۱

🌐مروری بر تأسیس هیئت جوانان شاهزاده علي اکبر(ع) مزینان


🖌نویسنده و محقق: علي جعفری مزیناني

✍️هیئت علي اکبری مزینان در سال۱۳۴۲ شمسي با تدابیر افرادی که به ذکر تعدادی از آنها درقسمت های بعدی خواهم پرداخت خشت اول آن گذاشته شد.
از آنجایي که تشکیل و فعالیت هیئآت در مزینان یکی از میراث های مذهبي و فرهنگي و اجتماعي ماست و از سویي در حال حاضر به برکت وجود رسانه ها و ارتباطات صوتي، تصویری و نوشتاری چه خوبست تا تاریخچه ای هر چند کوتاه از تأسیس سوابق و فعالیت آنها داشته باشیم تا نسل های فعلي و آتي تا اندازه ای اطلاعات بیشتری داشته باشند یا آگاهی های خود را تکمیل تر کنند.

از آنجایي که قبل از تاسیس هیئت علی اکبری مزینان دو هیئت دیگر در طول سال و بخصوص در ماههای محرم و تا حدی صفر فعالیت داشتند و اعضای آن درچنین ایامی گرد هم می آمدند و پس از استماع روضه یا سخنراني، اقدام به سینه زني و عزاداری می کردند لذا شخصیت هایي فرهیخته، دانا، دور اندیش و آینده نگر و افزون بر همه ی اینها همگرا و متحّد تشخیص دادند تا با هدف شور و شوق بیشتر جوانان که به زنجیرزنی دراین ایام بخصوص محّرم علاقه بیشتری دارند و از این طریق می توان شوق و اشتیاق بیشتری در آنها ایجاد کرد تا با استقبال بیشتر آنها از نظر تجمع در این ایاّم ویژه مواجه گردد لذا این جمع ارادتمند وعاشق به اهل بیت علیهم السلام و مصمٌم ، همت کردند تا هیئت علی اکبری مزینان را تأسیس نمایند .
این که چرا نام این هیئت را علی اکبری انتخاب کردند؟ پر واضح است که بواسطه ی وجه مشترکی بود که بین جوانان عاشق ولایت و امامت، با نام مبارک حضرت علي اکبر(ع) جوان رعنا و رشید و با کمال حضرت امام حسین (ع) از نظر سني سنخیّت داشت.
در اولین گام مؤسّسین بنا داشتند تا محل این هیئت مانند دو هیئت دیگر در بازار مزینان باشد و مکاني را که از نظر وسعت و مساحت با هیئت تناسب داشته باشد خریداری نمایند لیکن باتوجّه به اینکه چنین ساختمان یا زمیني در خیابان اصلي یا بازار موجود نبود یا اگر هم یکی دو مورد پیدا مي شد مالکینش قصد فروش نداشتند مسأله ی مکان هیئت دربازار خود بخود منتفي بود.
زیرا مالکین در این گونه منازل سکونت داشتند و خالي از سکنه نبود همچنین وابستگی های دیگری که هرکدام از ماها به منزل آباء و اجدادی خود داریم نتیجتاً این امکان فراهم نشد تا محل هیئت در بازار خریداری گردد یا اینکه وقف هیئت کنند از طرفي پول چندان قابل توجهي نیز دربساط مؤسسین نبود.
ناگفته نماند که مؤسسین قصد داشتند درصورت وجود چنین مکاني بخشي از وجه قرار داد را نقد و بخش بیشتر آن را به صورت قسطي خریداری کنند تا به کمک‌خیرّین به مرور تسویه گردد .

گفتني است شخصی که از همه بیشتر بر این تصمیم پافشاری می کرد و خیلي هم تلاش کرد تا خانه یا زمیني مناسب در بازار پیدا کند زنده یاد استاد محمد ابراهیم طاهری رحمت الله علیه بود که خود یکي از گروه و مجموعه ی مؤسسین این هیئت به شمار می رفت حالا شمال یا جنوب یا شرق یا غرب بازار ، چندان اهمیت نداشت تا در کدام نقطه باشد.
حتی با توجه به اینکه منزل مسکوني آن زنده یاد در ابتدای کوچه ی سرهنگ یا شریعتی ۲۰ فعلي و مشرف به بازار مزینان ومغازه ی خیاطي یا دوزندگي آن مرحوم بخشي از منزل مسکوني ایشان پیشنهاد واگذاری وفروش برای هیئت دادند اما ازآنجایي که منزل آن شادروان از نظر وسعت فراخور هیئت بخصوص درآینده با افزایش جمعیّت ندیدند از این رو مؤسسین این درخواست را به صلاح ندانستند.

ناگفته نماند که تمام امید مؤسسین در ابتدای کار به لطف الهي و عنایات حضرت امام حسین علیه السلام معطوف بود تا هر چه زودتر هیئت پا بگیرد و آرام آرام و در طول زمان بتوان امکانات و تجهیزات مورد نیاز را تدارک دید.

با این نگاه برای اینکه مکان هیئت دربازار باشد و از سویي شرط اول دست یافتن به هر موفقیتي گام نهادن در مسیر هدف است لذا مؤسسین بر آن شدند که در آن عصر و زمان مدرسه ی علمیّه یا حوزه ی علمیّه ی مزینان را به مکان ثابتي در ماه محرم و با نام هیئت علي اکبری موقتاً اختصاص دهند تا در آینده با همفکری بیشتری بتوان تدابیر مناسبتری اندیشید و محل ثابتی خریداری یا اینکه وقف گردد.

لازم به توضیح است که همه ی روحانیون معزّز و رجال و معتمدین و پیشکسوتان گرانقدرمزینان با یکدلي مثال زدني دست در دست هم تلاش کردند تا وقفه ای در تأسیس هیئت پیش نیاید و امور به نحو قابل قبولي موقتاً پیش رود و خدارا شکر در این هدف مؤفق بودند.
درابتدای شروع کار اغلب اعضای هیئت جوانان یا میانسالان بودند و همه ی امور توسط خود این عزیران صورت می گرفت و همچنان به پیش مي رفت تا اینکه رفته رفته بر تعداد اعضا در سالهای بعدی افزوده شد که هم‌اکنون این هیئت با ساختمان نوساز و عرصه ی وسیع و با همه ی امکانات لازم و تعداد اعضای نزدیک به هفتصد نفر که درشب های تاسوعا و عاشورا با توجه به اینکه جمعیت زیادی از نقاط دیگر برای اقامه ی عزاداری رهسپار #مزینان یا به تعبیر بهتر دارالمؤمنین می گردند بیش از دوبرابر این تعداد که همگي شاهد آن هستیم آغوش گرم خود را بروی همه ی این عزاداران با گرمي هر چه تمامتر مشتاقانه مي گشاید؛ به طوری که مي توان ادعا داشت این مرکز درحال حاضر از میراث های ارزشمند دیني و مذهبي و ماندگار مزینان مانند دیگر هیئات و تکایا جلوه گری مي کند که در نشر فرهنگ اسلامي و تشیّع ،نقش معنوی و جایگاه مؤثّری همانند بقیه ی پایگاههای مذهبي موجود دراین دیار غنوده بر حاشیه ی کویر دارد.

دربدو فعالیت تأسیس هیئت از اطعام خبری نبود و پذیرایي با چایي ؛بسنده می شد به این دلیل که امکانات لازم از همه نظر که پاسخگوی نیاز اداره ی یک هیئت باشد وجود نداشت.

سنتّ و رسم از دیر باز براین مبنا بود برای اینکه در هزینه های جاری هیئت وقفه و یا مشکلي پیش نیاید هریک از اعضاء مبلغ نه چندان قابل توجّه آن هم با قصد تیمّن و تبرّک و ثواب به هیئت کمک مي کردند که این جدای از نذورات و سایر کمک های خیرٌین بود.
این مبلغ در ابتدای کار حدود پنجاه ریال در هرسال و در آغاز ماه محرم و برای مدت ده شب برای هر نفر از اعضاء مقرّر شده بود و عزیزاني هم که تمکٌن و قدرت مالي بهتر و مناسب تری داشتند بخصوص مؤسسین مبلغ بیشتری را اهداء می کردند و افرادی که شرایط مالي مناسبي نداشتند ازپرداخت همین مبلغ معاف بودند.



شایسته است از روحاني عالیقدر و متخصص در علوم فلسفه و فقه اسلامي ؛زنده یاد مرحوم حاج شیخ قربانعلي شریعتي مزیناني اعلي الله مقامه ابوی عالیقدر و واعظ شهیر و خطیب توانا شادروان حاج شیخ محمود شریعتي مزیناني رضوان الله تعالي علیه و عموی بزرگوارمتفکر ؛ نویسنده،جامعه شناس ، پژوهشگر و از مبارزان سیاسي و نظریه پرداز انقلاب اسلامي دکتر علي شریعتي مزیناني یادی شود که سخنراني و روضه خواني این هیئت را سالها و در زمان حیات پر بار خود بر عهده داشتند و به مدت دوازده سال مستمعین را افاضه می فرمودند .

مدیر و یا به تعبیر بهتر سردسته ی هیئت علي اکبری و یکی از چهره های سرشناس ازمجموعه ی پایه گذاران هیئت؛ زنده یاد مرحوم آقا سید حسن حسیني که رحمت خدا بر او باد تا زماني که در قید حیات بودند و توان لازم برای انجام این مسئولیت سنگین را در خود می دیدند خالصانه و بي ادعا امور هیئت را سر وسامان مي بخشیدند و با وجودی که آن سیّد جلیل القدر در مزینان سکونت نداشتند و از سویي در استخدام دولت بودند مع الوصف درایاّم شروع ماه محرم همه ساله در مزینان حضور مي یافتند تا علاوه بر شرکت در عزاداری از نزدیک به رسیدگي امور و مسئولیت مدیریتي خود بپردازند و به مدت بیست سال سرپرستي هیئت را بر عهده داشتند.

مضافاً اینکه منزل آن مرحوم درتهران به روی همه ی همشهریان گشوده بود و مرحومه همسر مکرّمه ایشان با اشتیاق هرچه تمام از مهمانان استقبال و پذیرایي شایسته بعمل مي آوردند.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان(5)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - سه شنبه بیست و دوم آذر ۱۴۰۱

💠مثل«کُندِّه»

🖌نویسنده؛ علي جعفری مزیناني

✍️ درابتدا باید دانست که بعضي القاب در شهرها و بخصوص در روستاها بي مسما یا بي ریشه نبوده ‌و وجه تسمیه دارند.

درتمام بلاد ایران این القاب به فراخور نوع شغل یا علاقه مند بودن فردی به اشیا و انواع چیزها ویا عدم تلفظ کردن صحیح واژه و یا بر اساس عادت در به کار بردن یک کلمه توسط عده ای معدود افراد همچنین چنانچه فردی برخوردار از یک صفت مشخص یا خوب یا شکیلي باشد آن لقب را به آن شخص نسبت داده اند که حتي در همه ی ممالک دیگر دنیا از جمله کشورهای اروپایي وبه خصوص کشورهای عرب زبان نیز از دیر باز تا حالا این روند ادامه داشته و دارد.
دیار مزینان نیز از این قاعده مستثنيٰ نبوده وبرخي قبیله ها دارای القاب خاصي هستند نظیر:کُندِّه، عشقم بود، دیمه، عندلیب و...

همانگونه که مي دانید به عنوان نمونه یکي از القاب که به طایفه بزرگي از همشهریان مزیناني ما تعلق دارد «کُنده» است که کُنده در لغت به معنای تنه چوب درخت است که گاهي هم ضخیم وقرص و محکم وخشک بود که با تبر یا ارّه خورد مي کنند.

اما بسیاری از همشهریان ارزنده بویژه همراهان ویاران گرامی این رسانه تمایل دارند تا بدانند که چنین القابي چرا و به چه جهت به این خانواده های بزرگوار و مشهور داده شده؟
اهمیت این موضوع وقتي دو چندان مي شود که اولاً خود اعضای این طایفه با افتخار در معرفي خود از این القاب استفاده مي کنند ثانیاً اساساً تا در معرفي از این لقب استفاده نشود شناخت فرد مورد نظر برای مخاطب تا اندازه ای با دشواری همراه است .

اما چنانچه دوست داشته باشید که فلسفه وجودی این القاب را بدانید که از کجا آمده و اینکه چرا و به چه جهت برخي از عزیزان همشهری به این لقب ها اشتهار دارند در ادامه بخوانید تا آگاهي لازم را پیدا کنید.

به عنوان‌نمونه شهرت« کنده» را از هر فردی از همشهریان مي پرسیدم یا مي گفتند نمیدانیم یا افراد کهنسال هر کدام برداشت متفاوتي که به نظرشان مي رسید ارائه مي کردند و نیز به طول وتفسیر آن مي پرداختند که دربیشتر اوقات نظرات با هم اختلاف داشتند ووجه تشابهي بر تعاریفي که اظهار مي کردند مترتب نبود.

تا اینکه موقعیت و فرصتي دست داد چند سال قبل در مهدیه مزیناني ها از زنده یاد «حاج رجبعلي کنده »سوال کردم و ایشان هم به خوبي توانست پاسخ اقناع کننده ای بدهد.

جانباز فقید رجبعلي که بیش از ۱۵ ماه است به دیدار حضرت حق شتافته اظهار داشت:
✍️مرحوم جّد ما فردی بوده بسیار پر قدرت و پر نیرو و توانایي های بالقوه که مجموعه ی شرایط تأثیر پذیر واستطاعت برکارها وامور سخت ودشوار داشته است و پدرم مرحوم غلامرضا و عموها و پسر عموها و فرزندان آنان نیز تا اندازه ای از آن مرحوم ارث برده اند.

در ادامه رجبعلي گفت:
در صحرای مزینان محلي است که الان هم به «سر هونگ» یا همان«سرهاون» مشهور است.
از این جهت که کشاورزان برای وضو ساختن واستفاده برای امور ضروری دسترسي یا فاصله نزدیکي به آب جاری مزینان درصحرا نداشته اند لذا تصمیم مي گیرند تا هاوني با حجم بالا و نسبتاً بزرگ از جنس سنگ که وزن زیادی هم قاعدتاً داشته از روستای مزینان به محل مذکور در صحرا ببرند.

درابتدا مردم تصمیم مي گیرند تا از یک حیوان باربر استفاده کنند زیرا ماشین ودیگر وسائط نقلیه موتوری در آن تاریخ نبوده لذا جّد ونیای بزرگ ما (پدرِ پدر)به نام مرحوم کربلایي محمد که در آن تاریخ فردی جوان وقدرتمند بوده داوطلب شده و گفته:
این که کاری ندارد من به تنهایی ویک تنه هاون را مي برم وهمگان هم از ارائه ی چنین پیشنهادی تعجب مي کنند!!!

تا اینکه دراثر اصرار و پافشاری آن مرحوم چیزی شبیه به نمد روی سر وی قرار مي دهند و چند نفری هاون را بلند مي کنند وروی سرش مي گذارند و یک نفس وبدون رفع خستگي و حتي توقف در مسیر؛ از نزدیک هیئت ابوالفضلي (ع) مزینان به محل مورد نظر که گفته مي شود قریب ۲ کیلومترفاصله داشته به تنهایي حمل و انتقال مي دهد!!!

با این حال وقتي مردم زور ونیرو وقدرت خارق العاده بدني ایشان را به شکل عیني مي بینند همه انگشت به دهن مي گیرند و با لهجه مزیناني مي گویند :
«ای والله... یا للعجب اگه سرش از کنده مِبي مِشکست. یعني اگر سرش از کُنده مي بود مي شکست.»

از این پس آن زنده یاد به لقب کنده مشهور مي شود که نتیجتاً به قبیله و خانواده بزرگ آنان که نیز مردماني خونگرم و خوش اخلاق وفعال وپرتلاش و نیز پیشگام در امور مردمي وکارهای خیرخواهانه هستند کنده مي گویند. روح‌همگي در گذشتگان از این دودمان شاد باد. ان شاءالله

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان(4)
نويسنده: علی مزینانی عسکری - پنجشنبه دهم آذر ۱۴۰۱

💠 از حسن تا نایب حسن و از نایب حسن تا نایب حسن خان....

✍️ مدت ها بود که تصمیم داشتم داستاني خواندني از یک همشهری مزیناني بنویسم اما متأسفانه ضیق وقت اجازه نمي داد وچند بار هم فرازهایی از ماجرا را تایپ کردم تا پس از اتمام در اختیار ادمین محترم این کانال جهت نشر قرار دهم لیکن مشغله کاری این اجازه را از بنده دریغ کرد.

ماجرا بر مي گردد به قبل از پیروزی انقلاب اسلامي که شادروان علي آقای صدیقي فرزند مرحوم حاج ملا احمد این قصه را برایم تعریف مي کرد.

گفتني است زنده یاد صدیقي اگر چه کم صحبت و درعین حال خوش مشرب بود اما در زمینه های تاریخ مزینان بویژه در حوزه سیاست نه تنها دستي بر آتش داشت بلکه ساعت ها قادر بود تا پیرامون برخي مسائل مطالب شیرین و شنیدني بیان کند.

جناب صدیقي اظهار مي داشت: «من شنیده ام در سابق فردی بوده به نام «حسن »که به مرور زمان به «نایب حسن »و سپس به «نایب حسن خان » به شهرت رسید!! و بنده هم از ایشان سوال نکردم که اطلاعات بیشتری از نایب حسن خان بدهد که از کدام خانواده یا قبیله ای بوده؟ (شایدم در آن تاریخ که ماجرا بر مي گردد به حدود بیش از ۱۵۰ سال قبل پرسیدن این سوال چندان هم در اصل داستان نقشي ایفا نمي کرد.)

مرحوم صدیقي درادامه مي گفت: حسن آقا فردی بی سواد و از نظر تأمین معیشت در تنگنا واز آنجا که کارگر ساده ای بیش نبوده، بیشتر اوقات جهت کارگری به گرگان یا تهران مي رفته ضمن اینکه خوش هیکل و نیروی بدني قوی نیز داشته است.

حسن یک بار که قصد مسافرت از مزینان به تهران را داشته پس از چند روز به سمنان مي رسد و دقیقاً زماني بوده که خط تلگراف از تهران به مشهد که در مناقصه یک شرکت انگلیسي بوده تا سمنان اجرا شده و مهندسین و کارگران برای ادامه آن مشغول فعالیت بوده اند.

ایشان با خودش فکر مي کند ‌من که برای کارگری به تهران می روم شاید این شرکت به کارگر نیاز داشته باشد چه بهتر که بپرسم تا بلکه در همین جا مشغول به کار شوم.

بر اساس نقل قول آقای صدیقي در آن تاریخ سیم و تیرها و دیگر ملزومات با کشتي از خارج به بنادر جنوب ایران مي آمده سپس با شتر حمل مي شده ضمناً جرثقیل هم وجود نداشته تا کارها را تسهیل کند لذا نوع کار ایجاب مي کرده تا از کارگراني که نوعاً قد بلند و از نیروی بدني مطلوبي بر خوردار بوده اند کمک بگیرند و حسن هم چنین ویژگي ها را داشته است.

وقتي حسن به مدیر پروژه مراجعه و درخواست خودرا مطرح مي کند از آنجا که مي بینند فردی است قوی هیکل با اندامي درشت و زور و بازوی قدرتمند با پیشنهاد وی موافقت ومشغول به کار مي شود و بیش از ۳ سال زمان مي برد تا خط تلگراف از سمنان به مشهد مي رسد ضمن اینکه اداره مخابرات خراسان تعدادی از همین کارگران از جمله حسن را که دارای تجارب کاری در حرفه سیم باني هستند ونیز افراد موجهي بوده اند استخدام مي کند.

در آن زمان هر شخصي که در استخدام دولت بوده و مواجب مي گرفته عنوان «نایب» به معني کارگزار یا مستخدم دولت را داشته است لذا از اینجا حسن به «نایب حسن » مشهور و او را به همین نام نیز صدا مي زنند.

از آنجا که نایب حسن، کارگری بوده نجیب و مطیع و فرمانبردار از این رو شرکت پیمانکار خارجي به ایشان نیز پیشنهاد مي دهد تا در اختیار شرکت مذکور باشد و از استخدام در پست وتلگراف انصراف دهد و ضمناً با وی به خارج از کشور برود مع ذلک نایب حسن موافقت نمي کند.

برابر پیشنهاد نایب حسن و به منظور نوعي تشکر کردن از توجهات مدیر شرکت خارجي از مهندس مربوطه دعوت مي کند تا چند روزی به مزینان بیاید و او هم مي پذیرد وبه دیار مزینان مي روند که پس از پذیرایی به هنگام‌جدایی؛ مهندس موصوف مقداری پوند انگلیس قابل توجهي به نایب حسن به عنوان هدیه مي دهد.
درضمن مهندس مي گوید : مي خواهم سه موضوع را یاد آوری وبه تو وصیت کنم و درصورتي که گوش دهي و قول بدهي که عمل کني بگویم ودر غیر این از خیرش بگذرم؟ و ایشان هم قول مي دهد.
مهندس مي گوید:
۱_ این پول را در هیچ راهي خرج و هزینه نکني از همین آب و ملک مزینان خریداری کن( ایشان هم بیش از ۱۲ ساعت آب و زمین مزروعي در مزینان خریداری مي کند و از این به بعد به همین اعتبار مردم به این فرد ملاک، عنوان نایب حسن خان مي دهند.)

۲_ در مملکت تو جسارتاً اغفال کننده زیادند سعی کن اغفال نشوی تا ازت بهره برداری نکنند.

۳_در کشور تو هنوز مردم به آن حد از قوای فکری و دماغي و روشن فکری نرسیده اند تا معنا ومفهوم حزب یا گروه یا دسته را بفهمند لذا مبادا از آنها پیروی کني چونکه این ها همگي نه تنها خود را به چاه مي افکنند بلکه کساني هم که از آنان تبعیت مي کنند در نهایت به چاه مي افتند.

گفته مي شود که؛ مرحوم نایب حسن خان این وصایا را به گوش سپرده وتا زماني که در قید حیات بوده به آنها نیز عمل مي کرده است.»

🖌نویسنده؛ علي جعفری مزیناني

ادامه دارد...

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



یادی ازگذشتهٔ دوران دبستان مزینان... بخش دوم؛ معلم
نويسنده: علی مزینانی عسکری - دوشنبه هفتم آذر ۱۴۰۱

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️در سالهای۱۳۳۹تا۱۳۴۴ همهٔ مدارس از جمله دبستان امیر شاهی مزینان دردو نوبت صبح و بعد از ظهر دایر بود. صبح ها: از ساعت۷/۳۰لغایت۱۱/۳۰، بعداز ظهرها: از ساعت۲ الی ۴ ضمناً به دلیل کمبود کلاس از یکسو ونبود دانش آموز در حد متعارف از سوی دیگردانش آموزان پایه های اول و دوم در یک کلاس،پایه های سوم و چهارم در کلاس دیگر و نهایتاً پایه های پنجم و ششم در کلاس بعدی حضور می یافتند
ساعت ۷/۳۰صبح، زنگ شروع بکار مدرسه نواخته می‌شد و همهٔ دانش آموزان درصفوف منظم و در حیاط مدرسه رو به قبله به خط می شدند تا مراسم صبحگاهی که شامل سرود و دعا بود اجرا شود. سرود به صورت دسته جمعی ودعا توسط یکی از دانش آموزانی که از صدای جذّاب ، گیرا و درعین حال بدون لکنت زبان بر خوردار بود قرائت می شد.البته در روزهای برفی و بارانی از خواندن سرود و دعا معاف بودیم.
پس از اجرای سرود ودعا نوبت به بازدید سر و وضع دانش آموزان می‌رسید نسبت به موی سر ، ناخنها ، دستها ، سروصورت و وضع ظاهری لباس ، بسیار اهمیت می دادند. فرد فرد دانش آموزان درصفوف ، مورد بازدید قرار می‌گرفتند و نکات لازم را در این موارد گوشزد وتأ کید می نمودند تا فردا نسبت به رفع ایرادات واشکالات اقدام گردد.
پس از این مقدمات و احیاناً قرائت بخشنامه ها و دستورالعملها ازسوی مقامات بالا دست جهت آگاهی دانش آموزان و سخنرانی کوتاهی توسط مدیرمحترم ، مجوز ورود به کلاس در صف های منظم را پیدا می کردیم.
برای هر کلاس یک ارشد که به او مبصر می گفتند درنظر گرفته شده بود تا درغیاب معلم ویا قبل از ورود ایشان به کلاس مسئولیت نظم و انضباط دانش آموزان را بر عهده گیرد.در مواقعی که سرو صدا ی بیش از حد دانش آموزان گوش ها را کر و آرامش را سلب می‌نمود و به تذکرات مبصر اهمیت نمی دادیم برای برقراری سکوت وهمهمه، مبصر مجبور می شد بگوید :بچه ها آقا داره میاد! منظور او از آقا (معلم)مربوطه بود دانش آموزان از ترس دقایقی ساکت می شدند واین روند ادامه می یافت تا اینکه معلم با چهره ای بشاش و با انگیزه و عشق به تدریس وتبسم بر چهره، وارد کلاس می شدند . با ورود آقا معلم مبصر با صدای بلند که از چند متری بوضوح شنیده می شد می گفت: برپا... همهٔ دانش آموزان از جای خود به احترام بلند می شدند نفس‌ها در سینه حبس می شد و سکوت محض حاکم می گردید و چند لحظه ای به حالت خبردار بودیم تا اینکه برخی معلمین می گفتند: بفرمایید...‌ برخی دیگر هم می گفتند:بنشینید...‌‌‌ تعدادی هم با نگاه های معنی‌داری که حکایت از صلابت و وقار زائد الوصفی داشت و به فرد فرد دانش آموزان می نگریستند و درحالی که در طول کلاس قدم می زدند می فرمودند:بفرمایید بنشینید...
در هر حال با اجازه ی آموزگار روی نیمکت‌های چوبی می‌نشستیم . ابتدا حضور و غیاب سپس تکالیف را بررسی و به دنبال آن از چند محصل دروس گذشته را می‌پرسیدند.گویا روانشناس خبره ای بودند ومی دانستند از چه کسانی باید درس پرسیده شود!
بعد از این مراتب شروع به درس جدید می‌ کردند.گوشها به کلام وچشم ها به تخته سیاه دوخته شده بود.درحین تدریس چنانچه دانش آموزی متوجه نمی شد ویا سئوالی پیرامون موضوع خاصی داشت ضمن پاسخ به سئوال، چندین بار توسط معلم توضیحات لازم ارائه می گردید.
با وجودی که همهٔ کادر مدرسه اعم از مدیر ومعلمان بومی بودند وبالطبع اولیای دانش آموزان را به خوبی می‌شناختند و با آنها حشر و نشر وارتباط صمیمی داشتند و در برخی مواقع رفت و آمد خانوادگی بین تعدادی ازآنها برقرار بود مع الوصف در فضای دبستان کاملاً با روش های اداری و با دسیپلین خاص خود با دانش آموزان بر خورد می نمودند‌ تا مبادا بهانه ای به منظور سوء استفاده و یا فراراز مسئولیت ها و یا عدم پایبندی به تکالیف محوله در آنان پیدا شود! نا گفته پیداست، اداره کردن دو پایهٔ تحصیلی به صورت همزمان آنهم در یک کلاس نیازمند ومحتاج تسلط وافی، تجارب کافی و نوعی هنر نمایی معلم است.
علاوه بر دانش آموزان مزینانی کلاً حدود(ده ،دوازده) نفردانش آموز از روستاهای مجاور در دبستان به تحصیل اشتغال داشتند بخصوص در کلاسها وپایه های تحصیلی بالاترحضورشان چشمگیرتر و پر رنگ تر می شد. زیرا در زادگاهشان کلاسهای پنجم و ششم به دلایل متعددی وجود نداشت.

...👈گفتنی است درچند درس آموزگاران محترم حساسیّت و نگرانی زائد الوصفی از خود بروز می دادند تا پایهٔ دانش آموزان را دراین دروس قویتر سازند از جمله (دیکته یا املا)،(فارسی یا ادبیات)، (حساب و هندسه) و (انشاء،نامه نگاری ) وبقیه دروس در اولویت‌های بعدی قرار می‌گرفتند. انسان دو نوع معلم دارد : آموزگار و روزگار. هر چه باشیرینی از اولی نیاموزی، دومی با تلخی به تو می‌آموزد ، اولی به قیمت جانش ، دومی به قیمت جانت (دکتر علی شریعتی مزینانی)

دو نمونه از نحوهٔ مکاتبات ونامه نگاری را که شادروان استاد فصیحی به دانش آموزان کلاس ششم آموزش می دادند آورده می شود.

🔹دوست گرامیم آقای..........‌
با سلامی خالصانه و صمیمانه بدینوسیله از ابراز لطف و مراحمی که به مناسبت موفقیتم درکلاس پنجم ابراز داشته بودی بی نهایت ممنون و متشکرم امیدوارم من نیز پیوستهٔ ایام شاهد موفقّیت های روز افزون آن دوست گرانقدرم باشم.
دوستدار شما........‌‌‌............

🔹ریاست محترم ادارهٔ فرهنگ شهرستان سبزوارجناب آقای..................
با سلام و احترام:
از حسن نیّت و اظهار لطفی که در مورد ترفیع و ارتقای رتبهٔ شغلی ام مرحمت فرموده بودید قلباً سپاسگزارم
از خداوند متعال خواهانم که اینجانب و دیگر همکارانم را در خدمت رسانی هر چه بیشتر به
میهن وکشورم مؤیّد فرماید.

مدیردبستان
امیر شاهی مزینان ..............
دو مورد از مطالب مندرج در کتاب فارسی دوم دبستان در سال ۱۳۳۹ هجری شمسی را در تصاویر مشاهده فرمایید.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
| 



💠یادی از گذشتهٔ دوران دبستان مزینان... بخش اول؛ مدرسه امیرشاهی مزینان
نويسنده: علی مزینانی عسکری - یکشنبه ششم آذر ۱۴۰۱


🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی

✍️با مشاهدهٔ تصویری از دانش آموزان دبستان دکتر علی شریعتی مزینانی در سال۱۳۷۶ درکانال وزین شاهدان...... تصمیم گرفتم از دوران تحصیل در مقطع ابتدایی دبستان درمزینان که بر می گردد به سالهای تحصیلی ۱۳۳۸تا ۱۳۴۴ شمسی (دوره ششٔ سالهٔ ابتدایی) که در آن ایام به دبستان دولتی( امیر شاهی مزینان ) مشهور بود

🔹قبل از همه چیز یاد آوری این نکات ضروریست که در آن ایام اولاً دختر و پسر ،مدرسهٔ مجزا و مستقلی نداشتند و در یک دبستان به صورت مختلط تحصیل می‌نمودند (تعداد دانش آموزان دختراز انگشتان یک دست بیشتر نبود) ثانیاً از دبیرستان خبری نبود و برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان که بلافاصله بعد از ابتدایی شروع می شد ناگزیر از مسافرت به شهرها بودیم ثالثاً از امکاناتی نظیر آب لوله کشی،برق،تلفن،گاز و وسائل عکسبرداری و صوتی تصویری و....امروزی حداقل در روستاها و بسیاری از شهرها اثری نبود تا دستکم تصویر ،عکس ویا ضبط صدایی داشته باشم تا ضمیمهٔ این خاطرات نمایم به هر تقدیر تا جایی که حافظه یاری می نماید
💠آموزگاران معلمان و اساتیدی مهربان و در عین حال دلسوز ی داشتیم که همگی آنهاسر به تیرهٔ تراب نهاده و نقاب درچهرهٔ خاک کشیده اند که درتعلیم و تربیت دانش آموزان نقش ممتاز،برجسته و تأثیر پذیر و خلاقی داشتند و شایسته است بپاس زحماتشان از همهٔ آن زنده یادان و گرامیان که حق بزرگی به گردن ما دارند یادی کرده باشم..

💠۱-مرحوم محمد علی فصیحی
۲.مرحوم عباسعلی صدیقی
۳-مرحوم محمد حسین رفیعی
۴-مرحوم صانع صانعی
۵-مرحوم میرزا محمد علی ضیایی
۶-آقایان احمد و محمود صدیقی که خدا را شکر درقید حیاتند و به گمانم در حال حاضر در سبزوار و یاتهران سکونت دارند(فرزندان مرحوم شیخ صادق صدیقی) سایه شأن مستدام


💠لازم به ذکر است که هرچند حداکثر مدرک تحصیلی این عزیزان ششم ابتدایی بود لیکن بدلیل مسئولیت پذیری و عشق به آموزش آن چنان مهارت و تجربه ای داشتند .که هنوز هم با گذشت بیش از۵۵سال از آن ایام سخنان حکمت آمیز و ترنم صدای دلپذیر و طنین شکوهمند صوت آنان بگونه ای گوشها را نوازش می داد که گویی دیروز به کلامشان گوش جان سپرده بویم. روحشان شاد و یادشان گرامی باد....

✍️ دبستان امیر شاهی مزینان
در سال های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۵ (دوران تحصیل ابتدایی بنده) در کوچه سرهنگ که الآن گمان دارم به شریعتی ۲۰ نامگذاری شده تقریباً در وسط کوچه واقع شده بود.ضمناً کوچهٔ مذکور درآن زمان درست در وسط خیابان قرار گرفته بود تا مسافتی را که از شمال و جنوب روستا باید دانش آموزان طی می‌نمودند تا به دبستان برسند تقریباً مساوی و برابر باشد که این را باید نتیجه و مبیّن خوش فکری و خوش سلیقگیٔ افراد فهیمی که در آن تاریخ و حتی سالیان خیلی قبل از آن‌ این مکان را بعنوان مدرسه انتخاب نموده بودند دانست. (روحشان شاد)

💠چند سال بعد در سال۱۳۴۸ شمسی مرحوم عباسعلی رضوانی به مبلغ ۶۰۰۰ تومان این مکان را خریداری و در آنجا،سکونت گزید و مدرسه به منطقهٔ دیگری به قسمت شمال مزینان منتقل گردید.
مدرسهٔ امیر شاهی مورد بحث نسبت به جمعیت مزینان ،نسبتاً وسیع به مساحت تقریبی ۱۰۰۰ متر مربع(عرصه و اعیان) مشتمل بر۴ اتاق که یکی از اتاقها اختصاص به مدیر و معلمان و بقیه عنوان کلاس را داشتند.

💠درآن ز مان از معاون،دفتر دار، حسابدار و‌‌‌...‌.خبری نبود! و همهٔ امور اداری اعم از ثبت نام ، تهیه کتاب، رتق و فتق درخواست های ارباب رجوع ،تماس حضوری با مقامات بالا دست حتی تعمیرات میز و نیمکت و دربهای چوبی ،امور بنایی و نصب شیشه پنجره و همه و همه بر دوش مدیر و مستخدم مدرسه سنگینی می کرد! البته نه بصورت وظیفه بلکه بصورت افتخاری . دلیل آن اولاًنبودن بودجه درثانی دربسیاری از این نوع تخصص ها عدم وجود افراد کار بلد و از همه مهمتر این بزرگواران محصلین را فی الواقع فرزندان خود می پنداشتند و خدمت رسانی به آنان را از افتخارات بر می‌شمردند و از سویی یقین داشتند که در نزد خداوند پاداششان محفوظ خواهد بود.
البته گفتنی است در برخی از این امور سایر معلمین به مدد و یاری مدیر مدرسه، بصورت خود جوش و افتخاری می‌شتافتند.
💠در ضلع جنوبی مدرسه درخت توت تنومندی خودنمایی می کرد و زیر سایهٔ آن منبع آبی از جنس حلبی سفیدرنگ که تقریباً ۱۵۰لیتر گنجایش داشت و برای مصرف آب آشامیدنی کارکنان و دانش آموزان پیش بینی شده بود توسط مستخدم مدرسه هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب آن هم بخاطر رعایت اصول بهداشتی از آب زلال و مطبوع چشمهٔ قنات ینگی قلعه که درخیابان اصلی مزینان جاری بود پر می شد.
💠علاوه بر ۴ کلاس( بااحتساب اتاق مدیرو...) که قبلاً اشاره شد.اتاق بزرگ دیگری وجود داشت که کاملاً تاریک و فاقد نور بود بعنوان انباری و در برخی مواقع دانش آموزانی که مرتکب غیبت غیر موّجه و بی انضباطی مکرر و سستی و اهمال در تکالیف و یاد گیری دروس مربوطه و یا احیاناً موجبات نا رضایتی والدین خود و یا همسایگان و دیگران را فراهم می ساختند و مسئولین مدرسه از طریق اولیای دانش آموزان مطلع و آگاه می شدند برای چند ساعت و در برخی مواقع یک شبانه روز در این اتاق بعنوان تنبیه بازداشت می شدند. کمتر دانش آموزی را می توان سراغ داشت که در طول تحصیل شش ساله حداقل یکبار طعم تلخ و در عین حال آموزنده از بازداشت شدن را حس نکرده و یا نچشیده باشد!
💠پر واضح است که تنبیه باچوب ترکهٔ درخت انار برای دانش آموزان خاطی آنهم جلو دیدگان و در حضور دانش آموزان در اول صبح بعد از خواندن دعای صبحگاهی و سرود، امری بدیهی بود. جالب تر اینکه وقتی تنبیه به گوش اولیا می‌رسید از معلم دفاع و تشکر می نمودند! حقیقتاً اگر سخت گیری و تنبیه نبود ضمن عدم کنترل حدود۱۵۰ دانش آموز آن هم به شدت بازیگوش سنگ روی سنگ بند نمی شد...
تنبیه صرفاً برای اصلاح رفتار درنظر گرفته می شد و در کنار آن تشویق دانش آموزان منضبط و ساعی را نباید از نظر دور داشت که در سراسر کشور تنبیه و تشویق از بدیهیات و امری معمول تلقی می‌گردید.

توجه داشته باشید کسی که با دستش کار می کند کارگر است.کسی که بادست و عقلش کار می کند پیشه ور است کسی که با دست،عقل و احساسش کار می کند هنرمند است .لیکن کسی که با دست،عقل، احساس ،علم و معلوماتش کار می کند (معلم) است و این شغل انبیاست.

درس معلم گر بود زمزمهٔ محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

سرود ایران در کتاب دوم دبستان قدیم

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, علی جعفری مزینانی
|