خانواده سیدجلیل القدر میرزاحسن مزینانی که مردم مزینان به خاطر پیک بادپایی آنان و رساندن نامه ها به دست عزیزان شان لقب میرشکار به آن ها داده بودند در اولین روز بهار سال 1341شاهد تولد کودکی بودند که سال ها بعد قرار بود برای دفاع از اسلام جانش را فدا کند و پدر با یاد و نام جد بزرگوارش حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در گوشش اذان و اقامه خواند و نامش را سیدعلی گذاشت.
مرحوم میرزاحسن مدتی همراه با برادرانش در کارخانه(جین) پنبه که در مزینان داشتند مشغول به کار بود و برای ادامه زندگی راهی شهرستان سبزوار شد.
سیدعلی پس از طی کردن دروس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان و اخذ دیپلم به کار و فعالیت در سبزوار محل سکونتش پرداخت .
وی به مطالعه به خصوص کتب علمی و مذهبی علاقه زیادی داشت و هیچگاه از نماز اول وقت و عزاداری آل الله غافل نبود.
این جوان متین و مهربان با شروع انقلاب اسلامی در راهپیمایی ها حضوری فعال داشت و با پوشیدن لباس مقدس سربازی از طریق ژاندارمری عازم جبهه های نبرد شد و در کردستان به دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی پرداخت تا اینکه 22 دی ماه 1362 در سقز، ارتفاعات کرونه ایرانخواه و در درگیری با گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای شهرستان سبزوار قطعه اصلی ردیف3 شماره 11 به خاک سپرده شد.
🖌سفارش شهید سیدعلی مزینانی میرشکاری:
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر خمينى بت شكن، من راهم را شناختم و با آگاهى در آن گام برداشتم. اين همان راه حسين (ع) سرور شهيدان است. اين نهضت بايد تداوم پيدا كند و اميدوارم شما دنباله اين نهضت را تداوم بخشيد. پدر و مادر مهربان، حلالیت مى طلبم، اميدوارم كه مرا ببخشيد. از خداوند منان آرزوى پيروزى اسلام و صبر براى شما را خواستارم. و هرگز از اينكه من شهيد شده ام نگران نباشيد و اشك مريزيد، كه مبادا دشمن خوشحال شود. و آرزو دارم كه هميشه از خداوند متعال بخواهيد كه رزمندگان ما را در تمام جبهه های حق عليه باطل موفق و پيروز گرداند، و همچنين اين قربانى و خون ناقابلى را كه در راهش فدا كرده ايد مورد قبول و مرحمت قرار دهد. به اميد پيروزى مستضعفین برمستکبرین، و افراشته شدن پرچم اسلام در اقصا نقاط دنیا.
والسلام على من التبع الهدى
سيد على بنده خدا
براى حفظ آئين محمد ، جان مى بازم من
براى محو كفار ستمگر، سنگرم را حفظ مى دارم من
و اما سنگرم ايران، دلم را لبريز از شوق خدا بينم
به سنگر يك قلم سازم، قلم را يار خويش سازم
به زير لب كنم زمزم ، قلم من را دهد يارى
به یاد یاوران قرآن می نویسم من
وليكن اين نوشتن هيچ اثر بر جا نمى گذارد
چرا كه اين نوشتن جز دوات و رنگ نمى باشد
مگر رنگ برايم چيست ؟
همان رنگى كه رنگش درخشان لاله ها خون است
همان رنگى كه نظاره مى كند روشن
همان رنگى كه زنده ميكند قرآن
همان رنگى كه لبريز مى كند ايمان
همان رنگى كه جسم را مى كند گلگون
همان پرورده مادر كه پر پر ميشود اكنون
كه اين شيران روز و شب زنده داران هست آن ليك
جوانان چنين مستور با شوق خدا مى روند به قربانگاه
كه در وقت خداحافظی ، به مادرها مى گويند اى مادران
شما قربانى خويش را به درگاه خدا تقديم ميداريد ؟
جواب مادران ديگر اين چنين باشد
خدايا! كن قبول اين نوجوان من
كه اينست حاصل عمرم
هر آنچه در جهان تنها، مهمانم من
و اما رو به درگاه تو بیارم
نداى مادرم اين است
زمين و آسمان باشد گواه امروز
كه اين رعنا جوانان مى شوند پيروز
به صد رحمت بود بر مادران اين چنين امروز
خداوندا! دوباره كربلا آزاد گرديده
هزاران نوجوان در خون خويش غلطان گرديده
خداوندا! دهيم جان را پى احقاق دين حق
خداوندا! سلامت دار خمينى اين امام حق
والدین شهید سیدعلی مزینانی میرشکاری
به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan
برچسبها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویر مزینان, شهید مزینانی
| |