🔴نقل است که دو قرن پیش عید نوروز و محرم همزمان می شود و جمعی از بزرگان مزینان به نزد روحانی روستا مرحوم آخوند ملاعلی می روند و از وی استفتاء می کنند که شب عید را جشن بگیرند یا عزادار امام حسین علیه السلام؟!

مرحوم آخوند بر عزاداری آل الله تأکید می کنند اما اهالی توجهی به آن نکرده و آن شب را جشن می گیرند. همان شب بارانی شدید شروع می شود و پس از آن سیلی وحشتناک مزینان قدیم را نابود می کند و مزینانی ها به مکان فعلی کوچ می کنند و خانه های خود را بنا می سازند.

زنده یاد حاج شیخ حبیب اله عسکری مزینانی با تحقیق بر روی این واقعه آن را در سروده ای پند آموز به نظم در آورده است که تقدیم حضورتان می شود.

آن عالم جلیل القدر یادآور می شود:
خاطره ى تلخ و شيرين و مستندى كه در سالهاى پايانى دهه ى چهل از زبان پيرمردى مؤمن مرحوم حاج عباس رفيعى شنيدم به نظم درآوردم سالي كه محرم و نوروز هم زمان شده بود...
تقديم به ارادتمندان مكتب عاشورا
(حبیب اله عسکری مزینانی)

🌴🌴🌴🌴🌴

دهستان و نامش مزينان بُوَد
ز استان و ارضٍ خراسان بُوَد

اگر قدمتش را بخواهي ز من
ز ما قبل اسلام و قرآن بود

قديمي ترين قريه ي سبزوار
كه از خِّطّه ي سربداران بود

همين قريه بوده است امُّ القرا
گذرگاه حكام و شاهان بود

مزينانِ اول به سيل بلا
گرفتار گرديد و ويران بود

شده عبرت آموز ما قصه اش
كه نقل حكايت ز پيران بود

قرين شد محرم به ايام عيد
يكي عاشق اين يكي آن بود

دو قشري كه مي كرده اند زندگي
كشاورزِ ارباب و دهقان بود

جَدَل بين ارباب و هم كارگر
چنين اختلافي فراوان بود

يكي خواست پوشد لباس عزا
به عشق حسيني كه عطشان بود

يكي جشن دامادي است و عروس
به چشم تماشاگر آسان بود

يكي گفت به انديشه ام چاره ايست
مَزَن دارد اينجا مزينان بود

بيآييد رويم خدمت عالمي
همان عالمي كز فقيهان بود

كنيم مشورت با فقيه زمان
وجودش به ما لطف و احسان بود

بزرگان همه جمع با كدخدا
خود عالم هم از شريفان بود

شنيدند آن پير فرزانه گفت
كه اين ماه.ِغم ماهِ احزان بود

سماواتيان محو عشق حسين
به جنت پيمبر پريشان بود

يقين جن و انس و زمين و زمان
به ماتم نشسته است و گريان بود

شما هم هماهنگ شويد در غمش
عزادار زهرا به رضوان بود

ولي بر خلاف فقيه زمان
تَمَّرُد ز اشراف و اعيان بود

به رسمي كه عيد است و فصل بهار
همان عيد ملي ايران بود

به بزم عروسي زدند دايره
خود مطرب هم از مزينان بود

به قهرو به خشم طبيعت نگر
كه اين قوم نوح است و طوفان بود

چنان رعد و برقي چنان پايه اي
سياهي ابري نمايان بود

شده ابر رحمت ابر بلا
همان فارَ تّنورِ باران بود

چو سيلاب آمد دگر حجله كو
روي آب داماد گريان بود

عروسي عزا شد درين ماجرا
مزينان و خلقش هراسان بود

جهيزيه را با عروس آب برد
چو ديگ پلو ريخت و غلطان بود

دوباره به نزد فقيه آمدند
اطاعت كنيم هرچه فرمان بود

به گفتا كنيد توبه پيش خدا
خدايي كه توّاب و رحمان بود

ببنديد پيمان با مال و جان
فقط با خدا عهدو پيمان بود

محرم محرم بود نزد حق
چو خون حسين خون يزدان بود

مزينان حيات دوباره گرفت
به عشق حسيني كه جانان بود

شد آباد همراه با آبرو
مدارس مساجد كه عمران بود

سه هيئت دو تكيه وهم قتلگاه
ز باني و ساعي ز خوبان بود

ز علم و جديد و ز علم قديم
ز پيران و هم از جوانان بود

تَجٕلّى نموده به دشت كوير
يكي شمع بزم كويران بود

همه ساله جمع اند براي حسين
هم از مشهدو شهرو تهران بود

تلاش همه صبح عاشور ماست
چو ساعات جوش و خروشان بود

صداي حسين يا حسين يا حسين
ز ذكر لب ساربانان بود

بود كاروان مظهر زينتش
به همراه نخلي شتابان بود

كنار مزار امام زاده اي
ز ابناء موسي عمران بود

كه گويي حسين با محمد وداع
كند كاينچنين دل پريشان بود

و يا مكه را مي نهد پشت سر
بدون امام كعبه بي جان بود

خوشا قتلگاه و خوشا تعزيه
خوشا حال آن كس كه گريان بود

شكوه و جلال زن و مرد ما
به مقتل همه از عزيزان بود

چنان جلوه دارند عباس و حر
حسين هم كه شاه شهيدان بود

علي اكبر آن شبه پيغمبر است
چو اول شهيد جوانان بود

ز قاسم ز عبداللهِ مجتبي
وهب با عروس پريشان بود

ز شمر لعين و ز بن سعد دون
ز لشكر كه از قوم عدوان بود

ميان پرده اي خستگي را گرفت
ز قیس و وزير شير غرّان بود

بسي دلخراش است آتش زدن
خيامي كه در آن يتيمان بود

ز پيكان تيري كه زد حرمله
به طفلي كه از شيرخواران بود

چگونه بود حال بيمار عشق
كه تبدار به گرماي سوزان بود

پيام شهيدان كه با زينب است
كه خود رهبرِ اين عزيزان بود

خدا ناظري آگهي از همه
خصوصاً به جمعي كه مهمان بود

خدايا قبول كن تو از مرحمت
كه دشمن به ما شرّ شيطان بود

بده شرح صدري تو بر عسكري
كه تا شعر او عشق و عرفان بود

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan


برچسب‌ها: مزینان, مزینانی, شاهدان کویرمزینان, حبیب اله عسکری